محمد مهدی اسلامی - سالهای طولانی است که نگرش آمریکا به بهره برداری از نیروهای بالفعل در ایران برای بهرهکشی در راستای منافع خود، تئوریزه شده است. به عنوان نمونه «جو بایدن» رئیس جمهور فعلی و سناتور و رئیس وقت کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا در یکی از سخنرانیهای خود میگوید: دولت بوش باید به تمامی سازمانهای غیردولتی آمریکایی اجازه بدهد که به گروههای ایرانی مرتبط با جامعه مدنی، حقوق بشر، فرهنگی و خواهان دموکراسی کمک مالی کنند. متعاقب این اظهارات در بیست و پنجم دی ماه 1381 (15 ژانویه 2003) کمیسیون بودجه سنای آمریکا مبلغ 10 میلیون دلار را به این امر اختصاص میدهد.
کمیته خطر جاری (The committee on the present danger) در گزارش اکتبر 2005 (مهرماه1384) گزینه های سخت افزاری را بی فایده دانست و خواستار مهندسی تهاجم نرم با بهره گیری از مولفه های نرم افزاری شد که به «پروژه دلتا» معروف شده و تأکید کرده بود:«دامن زدن به نافرمانی مدنی در تشکل های دانشجویی و نهادهای غیردولتی و صنفی از ابزارهای مهم فشار بر ایران است.»
کمیته خطر جاری به منظور تشویق جامعه ایران به نافرمانی مدنی راهکارهایی ارائه داد؛ از جمله «مصاحبه با خانواده زندانیان» و «سرمایه گذاری روی سازمانهای مردم نهاد با بهره-گیری از تجربیات آمریکا در صربستان، شیلی، اندونزی و فیلیپین»
از جمله راهبردهای این تهاجم، افزایش همسویی گروههای مخالف بوده است. به عنوان نمونه در یکی از گزارشهای موسسه هوور (The Hoover Institution) وابسته به دانشگاه استنفورد، بر ضرورتایجاد هماهنگی میان گروهک های مختلف تصریح شده بود که از آن جمله، از مطرودشدگان سیاسی و کمونیستهای سابق نام برده شده بود.
چندی بعد، مركز سابان وابسته به انديشكده آمريكايي بروكينگز (Brookings Institute) در ژوئن2009 طي گزارشي 160 صفحهاي تحت عنوان «كدام مسير به سمت ايران؟» سعی به بررسی همه نظریات براندازی علیه ایران کرد. در آن گزارش با تأکید بر اینکه «فشارهاي آمريكا به تهران، تاكنون هيچ تغييري در سياست خارجي اين كشور ايجاد نكرده است» متذکر شده بود که «بهترين استراتژي آمريكا بدون شك اين خواهد بود كه چند گزينه از 9 رويكرد مزبور را بهصورت يكپارچه بهكار گيرد.»
در آن گزارش، دو فصل اول درباره ارائه «یشنهادی که ایران نباید رد کند: اقناع» و «وسوسه کردن تهران: تعامل» بررسی شده بود. اما از فصول بعد، رویکرد خصمانه تر می گشت. از جمله در فصل ششم (بررسی امکان انقلاب مخملی) و فصل هفتم (الهام بخشیدن به شورش با حمایت از اقلیتها و گروههای اپوزیسیون) از ضرورت ارتباط گیری با همه گروههای دارای زمینه سخن گفته شده بود.
در دورهای که با عدم توفیق معتقدان به مذاکره و نتیجه نگرفتن از دو فصل اول، نوعی سرخوردگی حاصل از افزایش فشار اقتصادی و ندیدن چشم انداز راهگشا در بخشی از جامعه مشهود است؛ رشد گفتمان های متکی بر «ادبیات انتقادی» بسیار طبیعی است. اما کسانی که خود را در گفتمان انقلاب اسلامی میبینند؛ باید مراقب شیوه انتقاد و پیامدهای سخنان خود باشند تا مقوم این رویکرد کهنه آمریکایی واقع نشود. این هشدار، شبیه همان هشدار به معترضان 88 است که به آنها گفته شد وقتی به اردوکشی خیابانی روی آوردید، فرصت سوء استفاده از این اجتماعات و آشوب طلبی در پوشش آن به دشمن داده خواهد شد؛ اما بی توجهی آنها به این هشدار، هزینههایی پدید آورد که قابل چشم پوشی نیست.