به گزارش نما، امروز هفتم تیرماه سالروز شهادت آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی نخستین رئیس دیوان عالی کشور پس از انقلاب اسلامی و جمعی از یاران انقلاب اسلامی در حادثه تروریستی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه است. آیت الله بهشتی از شخصیتهای تأثیرگذار در روند پیروزی نهضت اسلامی و پس از آن در شکلگیری نظام جمهوری اسلامی بود. او از نخستین طلاب علوم دینی بود که همزمان با تحصیلات حوزوی به فراگرفتن دروس دانشگاهی اهتمام داشت و تا کسب درجه دکتری این دروس را ادامه داد.
شهید بهشتی در اندیشههای فلسفی خود بر اهمیت آزادی بسیار تاکید داشت، ایشان بزرگترین و چشمگیرترین ویژگی انقلاب اسلامی را آزادی میدانستند که اگر آزادی از آن گرفته شود بزرگترین ویژگی انقلاب از بین رفته است، همچنین ایشان بر این نکته تاکید میکند که بزرگترین شعار انقلاب اسلامی نیز آزادی است. او میگوید از دید اسلام اگر انسان آزاد نباشد انسان نیست؛ در واقع پیش از اینکه آزادی بزرگترین و مهمترین شعار انقلاب یا اسلام باشد ذاتی انسان است. به مناسب سالروز شهادت آن شهید والامقام با دکتر شریف لکزایی عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید:
*پیش از اینکه آزادی از نظر شهید بهشتی را بررسی کنیم بفرمائید آزادی در اسلام چه جایگاهی دارد؟
در مبانی اسلامی و دینی آزادی مطرح میشود و وجود دارد، آنجا که قرآن میفرماید «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی…» یا در موارد متعدد خداوند خطاب به پیامبر (ص) فرمودند که شما بر مردم تسلط و سلطه نداری شما تنها رساننده و ابلاغ کننده پیام خداوند هستید، در روایتی امیر مؤمنان امام علی (ع) میفرمایند خداوند انسان را آزاد آفریده است و نباید بنده دیگری باشد.
جناب ملاصدرا نیز تبیین کردند که هر آنچه در عالم ملک و ملکوت است دارای طبع ویژه است به جز انسان که در اختیار نیروی خویش است بنابراین اختیار و آزادی در طبع انسان نهاده و ذاتی وجود او گشته است، شهید بهشتی معنای این بحث ملاصدرا را بسیار دقیق توضیح میدهند که انسان بدان لحاظ که انسان است آزاد و آزادی طلب است و آزادی بخشی از هویت ذاتی انسان است طبیعتاً سلب آن به مسخ انسان منجر میشود.
این همان نقطه تمایزی است که ملاصدرا هم به آن اشاره دارد که میگوید انسان با ویژگی اختیار از دیگر جانداران و موجودات متمایز میشود بنابراین آزادی با هویت انسان گره خورده است، اگر انقلاب اسلامی به آزادی توجه دارد در واقع به این هویت، اصل و اساس انسان توجه کرده است.
بر اساس آزادی انسان میتواند دست به انجام کاری بزند یا یک کاری را انجام ندهد، چراکه او مختار است، بنابراین انقلاب اسلامی با آزادی هویت انسانی مردم و جامعه را معنادار میکند، این آزادی نباید از انسان، مردم و جامعه گرفته شود هر زمان این ویژگی محدود یا از مردم گرفته شود انقلاب اسلامی هم بیمعنا میشود.
*از نظر شهید دکتر بهشتی آزادی چه تعریفی دارد؟
از نظر شهید بهشتی آزادی خلاقیت انسان را به عنوان موجود متفکر پرورش میدهد زیرا زمانی که آزادانه فکر کند جلوههایی در زندگی فردی و اجتماعی او آشکار میشود که سبب ساختن شخصیت خود و افراد جامعه است، انقلاب اسلامی انسان را به این آزادی میرساند تا با آن مبنای فلسفی که از آزادی ذاتی انسان تلقی میکند با خودسازی در سرنوشت خود و جامعه مؤثر باشد.
ملاصدرا فرمودند که امتیاز انسان بر همه موجودات دیگر عالم طبیعت این است که میتواند بر طبیعت مسلط باشد و شرایط طبیعی را طبق خواسته و نیاز خود دگرگون کند یا در برابر هجوم عوامل نامناسب طبیعی سد و مانع ایجاد کند، شهید بهشتی هم در ادامه نگاه فلسفی ملاصدرا حرکت میکند و مبنای آزادی را اینگونه تقریر و تعریف میکند که بر اساس همان نظریه ملاصدرا است.
*آیا از نظر دکتر بهشتی آزادی با مسئله بندگی خداوند در تقابل قرار ندارد؟
از نظر شهید بهشتی بندگی و تقرب به خدا از مسیر آزادی میگذرد یعنی خداوند برای انسان خواسته است که اینگونه انتخاب و حرکت کند اگر این اتفاق رخ ندهد بندگی و مناسک دینی بر انسانها تحمل شود هیچ ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین ارزش اعتقادات، دینداری و معنویت بر این است که انسان بر اساس آزادی انتخاب کند نه اینکه دین بر او تحمیل شود، اگر تحمیل دین بر انسان درست بود خداوند انسان را دیندار خلق میکرد، ارزش دینداری در انتخاب انسان است که درست یا نادرست را انتخاب کند. اهمیت دینداری در این است که انسان با آگاهی و شناخت مسیر را انتخاب کند حتی اگر در این مسیر اشتباه کند.
از نظر شهید بهشتی بندگی و تقرب به خدا از مسیر آزادی میگذرد یعنی خداوند برای انسان خواسته است که اینگونه انتخاب و حرکت کند اگر این اتفاق رخ ندهد بندگی و مناسک دینی بر انسانها تحمل شود هیچ ارزش و اعتباری ندارد
*در اندیشه آیت الله بهشتی آزادی در اسلام و غرب چه تفاوت اساسی دارد؟
مکاتب فلسفی اسلام و غرب در مبنای انسانشناسی، معرفتشناسی، روششناسی، هنجارها و جامعهشناسی با هم تفاوت دارند، وقتی شهید بهشتی از آزادی سخن میگوید این آزادی مبتنی بر آگاهی و شناخت است، او آزادی به معنای نیاز عمیق و اصیل درونی انسان با آزادی به معنای واقعیت اجتماعی را تبیین میکند و از همین جا نقد آزادی در غرب را مورد توجه قرار میدهد و میفرماید بشر امروز آزادی را بیشتر به معنای رهایی از قید و بند و قدرت بر انجام آنچه میخواهد میفهمد از نظر غرب انسانی آزادتر است که بهتر و بیشتر بتواند به خواستههای خود که قاعدتاً مادی و شخصی است پاسخ بگوید و یک چنین تفسیری از آزادی بدون شک درست نیست، زیرا در همان لحظه که انسان خود را مقید ساخته به تمام خواستههای خود پاسخ دهد خود را به بند اطاعت از خواستهها و تمایلات کشیده است، در حالی که آزادی درونی به معنای نیاز عمیق انسانی زمانی معنا پیدا میکند که او ابتدا خود را از خواستهها و تمایلات فردی و مادی رها کند اما انسانی که گرفتار خواستهها و تمایلات مادی است از نظر شهید بهشتی آزاد تلقی نمیشود.
در مباحث دینی وقتی مساله زهد مطرح میشود به این معنا نیست که انسان چیزی نداشته باشد بلکه زهد و سادهزیستی به تعبیر امیرمومنان امام علی (ع) به این معنا است که انسان به مادیات تعلق خاطر نداشته باشد بنابراین اینجا هم اگر خواسته ما صرفاً مادی باشد این نمیتواند آزادی انسان را نشان بدهد.
*درباره شناخت آزادی به مفهومی که شهید بهشتی و اسلام آن را تبیین میکند رسانهها چه وظیفهای بر عهده دارند؟
از نظر شهید بهشتی در فلسفه اسلامی معرفت یک نقطه بسیار متمایز و کلیدی است که انسان باید از آن برخوردار باشد در مقابل آن جهل قرار دارد که منشأ و موانع بیشماری را در مقابل انسان قرار میدهد و اجازه نمیدهد که در مسیر درست حرکت کند بنابراین علم، معرفت و دانش وجه پررنگی پیدا میکند که شناخت و آگاهی مبتنی بر عقلانیت از این مسیر به وجود میآید.
مردم باید به سمتی حرکت کنند که انتخاب و آزادی آنها مبتنی بر شناخت و آگاهی باشد که البته در این زمینه رسانهها موظف هستند بسترهای شناخت و آگاهی را فراهم کنند. آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی سیاسی، آزادی اندیشه، آزادیهای اجتماعی و آزادیهای مدنی به رشد انسانها و جامعه کمک میکند که باید به عنوان یک واقعیت اجتماعی پدیدار شود.
منبع: مهر