فرق است میان دولتمردی که دستور سه برابر کردن قیمت بنزین را میدهد و میگوید خود من هم صبح جمعه خبردار شدم، با دولتمردی که صبح جمعه در استانهای دوردست، شنوای درد دل مردم و تولیدکنندگان و کشاورزان در مناطق مختلف است. فرق است میان مدیری که با خودروی شاسیبلند اسکورتی از میان کارگران عبور میکند یا از چهره مردم نظرسنجی میکند(!)، با مدیری که میان کارگران معدن در طبس میرود و همان جا دستور رسیدگی به مشکلات بیمه و دستمزد و مسکنشان را صادر میکند. تفاوت هست میان مدیری که آن قدر در دفتر کارش رسوب کرد تا دغدغه «زخم بستر» گرفتن او سوژه مردم شد، با دولتمردی که وسط میدان مدیریت میکند و نگرانی درباره او، ابتلا به کروناست.
دوست و دشمن، فاصله میان این دو نوع مدیریت را میفهمند. تودههای مردم از این تغییر، امید و نشاط و انگیزه مشارکت در پویش ملی پیشرفت را پیدا میکنند، و دشمنانی که تا دیروز به مدیریت علیل از اشرافیت و غربگرایی امید بسته بودند، به دست و پا میافتند.
سؤال مهم هشت سال سپری شده - تا همین چند هفته قبل- این بود که آیا دست همت به کمر بزنیم، حرکت بکنیم و ظرفیتهای موجود را به فعلیت برسانیم و ضمن رفع نیازها و کمبودها، مسیر پیشرفت را هموار سازیم؛ یا دست روی دست بگذاریم و بگوییم «تا تحریمها برداشته نشود، هیچ کاری برای اقتصاد نمیشود کرد» و «تحریمها باید از بین برود تا سرمایه بیاید. تا مسئله محیط زیست حل سود. تا اشتغال جوانان و صنعت حل شود. تا آب خوردن مردم حل شود. تا بانکهای ما احیا شود»؟ رویکرد مدیریت فشل و فلجی که مصیبتبارتر از تحریمهای به اصطلاح فلجکننده دشمن بود، به تورم هشت تا ده برابری اقلام مختلف، جا به جایی رکوردهای رکود تورمی، و نابودی شتاب صنعت هستهای انجامید.
هشت سال زمان صرف شد تا پاسخ درست، از پاسخ گمراهکننده و غلط بازشناسی شود. اکنون در حالی که تحریمهای ظالمانه آمریکا و عهدشکنی رذیلانهاش در برجام پا برجاست، میزان واردات واکسن در بیست روز، تقریبا با حجم واکسن وارد شده در دویست روز قبل از آن برابری میکند.
واکسیناسیون روزانه نیز که با شلختگی و صف و ازدحام و اعصاب خرد کنی مردم قرین شده بود، حالا هم سر و سامان یافته، و هم دو برابر شده و البته پیشبینی میشود تا هفته آینده، سه تا چهار برابر قبل شود. یادمان نرفته که برخی مدیران دولت قبل ادعا میکردند «بدون احیای برجام و پذیرش شروط FATF، امکان هیچ معاملهای از جمله خرید واکسن حتی با چین و روسیه وجود ندارد».
همچنین در حالی که نوسانات آزاردهنده قیمت همهچیز، به توقف مذاکرات وین و FATF ربط داده میشد و مدیران دولتی با بهانهجویی از خود رفع مسئولیت میکردند، به همت مدیریت و نظارت میدانی دولتمردان، قیمت سیمان همین دیروز ۳۰۰ درصد کاهش یافت و به ۲۵ هزار تومان در هر کیسه رسید. معلوم شد خیلی از مسئولیتها و تدبیر و گرهگشاییها هست که روی زمین مانده و پشت نام رمزی برجام و FATF پنهان شده بود.
آمریکا و غرب اگر به خودتحریمی دولت ایران امید بسته بودند، طبیعی است که از حاکمیت مدیریت مبتنی بر «عقلانیت انقلابی» هراسان شده باشند. اگر هم در فضای دیپلماتیک و رسانهای جنجال میکنند، ناشی از همین هراس راهبردی نسبت به تغییر رفتار دولت در تراز جمهوری اسلامی است. همین جا اجازه دهید تا از موضوع دور نشدهایم، به حقارت برخی غربگرایان پس از شکست عاطفی اشاره کنیم.
روزنامهای که قبل تیتر زده بود «امضای کری تضمین است» و مدیر آن اعتراف کرد برای جا انداختن برجام، مجبور شدهاند وعدههای دروغ بدهند، دیروز بایدن را «رهبری با قلب سرد» توصیف کرده و نوشته است «بهنظر میرسد خوشبینی - البته واقعگرایانه- در دولت ایران (و قطعا برخی از ما ناظران) نسبت به «عصر بایدنی» تنها چهار ماه پس از پیروزی او کمرنگ و نهایتا محو شد.
این واقعگرایی خوشبینانه مبتنی بر این بود که بلافاصله پس از پیروزی بایدن بر رقیب خود- ترامپ- صداهایی صریح از کاخ سفید بلند خواهد شد مبنی بر اینکه واشنگتن میپذیرد مسئولیت درهم شکستن برجام بر شانههایش است و با انجام اقدامات حقوقی نمادین، دستکم بدون پیششرط، تحریمهای سیاسی علیه مسئولان ایرانی را برمیدارد. اما بایدن حاوی هیچ پیام سیاسی نبود...
برخی از این روندها قابل پیشبینی نبود؛ پیشبینی میشد توافق با حدی از دلجویی از تهران اجرایی شود... [با همه اینها] بهنظر فرصت مناسبی است تا ایران برجام را که نجات بخش اقتصاد کنونی خواهد بود، بازپس گیرد. آمریکا تضمینی برای پایداری دائمی برجام نخواهد داد، اما به نظر آماده است دستکم در سه سال پیشرو به تلاش ایران برای گریز از بحران اقتصادی و احیای نظم اجتماعی احترام بگذارد»(؟!)
آمریکا و غرب، اگر هم فشار سیاسی برای بازگشت ایران به مذاکرات طبق انتظار آنها میآورند، متکی به همین احساس حقارت و شیدایی غربگرایان است. دشمنان ترسیدهاند ایران جدید، بیاعتنا به دغلبازیهای آمریکا و اروپا، تحریمها را دور بزند و امید را به پیشران اجتماعی پویش پیشرفت برگرداند. همین بیاعتنایی و ابراز بینیازی دولت جدید به برجام و شش سال مذاکرات فرسایشی پس از انعقاد آن است که غرب را برای درخواست مذاکره هرچه سریعتر و بازگشت به برجام به دست و پا انداخته؛ و حال آنکه غربیها به درخواستهای منفعلانه دولت قبل بیمحلی میکردند.
اندیشکده آمریکایی کوئینسی اخیرا در تحلیلی به قلم مارک فیتز پاتریک و درباره احساس نیاز غرب اذعان کرد: «احیای برجام برای آمریکا بهخاطر سرعت پیشرفتهای هستهای ایران، از هر چیزی واجبتر است.
ایران اعلام کرده که بازگشتش به مذاکرات چند هفته دیگر طول خواهد کشید و با توجه به اینکه سید ابراهیم رئیسی از مزیت همکاری تندروهای همفکر در تمامی ارکان حکومت برخوردار است، بهنظر میرسد این تاخیر هدفمند باشد. ایران به انباشت اورانیوم غنیشده و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته ادامه میدهد و به شیوههای گوناگون میکوشد توانمندی هستهای خود را تقویت کند.
هرچند طبق پادمانهای عادی، ایران همچنان به آژانس اجازه بازرسی میدهد، اما فراتر از اینکه در برجام پذیرفته بود، نمیرود. لزوم از سرگیری امکان نظارتی به تنهایی، دلیل محکمی برای لزوم بازگشت کشورها به برجام است. برجام در محدود کردن پیشرفت ایران عملکرد بسیار بهتری داشت».
اما در کنار این احساس نیاز به برجام، اندیشکده «انجمن کنترل تسلیحات» مستقر در واشنگتن اذعان میکند: «هیچ تضمینی وجود ندارد که آمریکا دوباره از توافق هستهای خارج نشود... دولت رئیسی از شش دور مذاکره قبلی ناراضی است.
شورای عالی امنیت ملی ایران دو ماه قبل اعلام کرد مذاکرات وین بهدلیل قلدری آمریکا به نتیجه نرسید. مجلس ایران در واکنش به ترور محسن فخریزاده، قانونی را به مثابه اهرم فشاری علیه آمریکا برای بازگشت به برجام و لغو تحریمها تصویب کرد. مطابق این قانون، دولت ملزم به گسترش استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته و ذخیره اورانیوم ۲۰ درصد است... از سرگیری مذاکرات در وین بسیار پیچیده است.
آمریکا بهدنبال دریافت نوعی تعهد از ایران مبنی بر مشارکت در مذاکرات بیشتر، پس از احیای برجام است. بایدن متعهد شده با پرداختن به مسائل منطقه، دستیابی به توافقی قویتر و بلندمدتتر را دنبال کند.
ایران در مقابل در پی تعهدی است تا جانشینان بایدن نتوانند کار ترامپ، در بازگرداندن دوباره تحریمها را تکرار کنند. اما یک مقام وزارت امور خارجه آمریکا میگوید هیچ تضمینی وجود ندارد که دوباره از توافق خارج نشویم»!
وزارت خارجه آمریکا، چهارم تیرماه گذشته اعلام کرد: «واشنگتن نمیتواند هیچ تضمینی برای خارج نشدن دوباره از برجام پس از احیای آن به ایران بدهد»! همچنین آنتونی بلینکن، قبل از آن گفته بود «برجام، به شکل کنونی قابل بازگشت نیست.
توافق پیشین(!!) با ایران، شامل مواردی بود که این کشور را بیش از پیش به قدرت هستهای نزدیک کرد؛ از این رو باید تلاش کنیم برخی مفاد آن را تغییر دهیم. ما بهدنبال یک توافق قویتر و طولانیتر هستیم»! این وقاحت البته به دولت بایدن محدود نمیشود. چنانکه وقتی آقای روحانی ۲۷ دی ۹۵ گفت «برجام، توافق دوجانبه نیست که ترامپ بگوید خوشم میآید یا بدم میآید»، جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید در دولت اوباما به فاصله دو ساعت پاسخ داد: «اوباما بارها گفته که ما درخصوص آنچه دولت بعد با برجام میکند، هیچ تضمینی ندادهایم. دولت بعدی بر اساس اینکه چه چیزی را در راستای منافع ملی تشخیص میدهد، تصمیم مقتضی را در قبال توافق خواهد گرفت»! حتی قبل از آن، سخنگوی دولت اوباما مدعی شد «برجام، یک معاهده رسمی نیست و هیچکس نمیتواند مانع این شود که طرفِ توافق، آن را ترک کند»!
اینگونه بود که کلکسیونی از گلایههای بیسرانجام در دولت روحانی شکل گرفت و ثابت کرد مذاکره و توافق با آمریکا، به انداره ماندگاری قالب یخ در مقابل آفتاب تابستان، دوام و اعتبار ندارد. این ادبیات تلخ را مرور کنید: «ظریف: روحانی به برجام عمل کرد، اما اوباما نه. مصوبات برخلاف برجام، در دوره اوباما آمد»، «سیف رئیس کل اسبق بانک مرکزی: ما قادر نیستیم از پولهای خود در خارج استفاده کنیم؛ آمریکا به تعهداتش عمل نکرد. تقریباً هیچ چیز از برجام عاید ما نشده»، «نامه اعتراضی دولت روحانی به سازمان ملل: تمدید قانون تحریم ایسا، مغایر تعهدات آمریکا در برجام است»، «ظریف در مجلس: اشتباه کردیم به حرف کری اعتماد کردیم؛ وزیر خارجه و خزانهداری آمریکا به ما گفته بودند اگر قانون داماتو به سنا برود، ما جلوی آن را میگیریم؛ عدم اجرای ایسا جزو توافق بود و تصویب آن نقض برجام است».
اینها البته اتفاقات تلخی است که به تاریخ پیوسته و به همت دولت و مجلس، دیگر تکرار نخواهد شد. قانون مصوب مجلس برای کاهش تعهدات برجامی و تضمین لغو تحریمها، با وجود تاخیرهای انجام گرفته در اجرای آن، درست کار میکند.
گام اول، آغاز غنیسازی بیست درصد در فردو و گام دوم، توقف اجرای پروتکل الحاقی و نظارتهای فر اپادمانی آژانس بود. نشانه درستی مسیر، دست و پا افتادن غرب، و مجوز دادن به برخی کشورها برای تسویه بدهی با ایران (ولو در قالب موذیانه و غیرقابل قبول فروش کالای دارای مشابه داخلی) است. اگر قاطعیت انقلابی برای بازگرداندن توازن به اجرای برجام (تعهد در برابر تعهد/ نقض در برابر نقض) نبود، آمریکا و اروپا به صرافت نمیافتادند برای توقف یا تزلزل در تصمیم ایران، امتیازات محدود پیشنهاد کنند و حال آنکه دولت روحانی را با وعدههای هیچ و پوچی مثل کانال اسپیوی و اینستکس سر دواندند و آخرش هم سر بزنگاه، در مضیقه تحریم دارو و واکسن گرفتار کردند. اما توافق، امری طرفینی است. ایران، بیش از این معطل نمیماند که آیا آمریکا به تعهداتش عمل میکند یا نه. دولت تصمیم گرفته روند تعلیق و احاله همه مسئولیتها و کارها به برجام را متوقف کند و راه خودش را در زمینه پیشرفت درونزا و جهان شمول (نه متوقف غرب) ادامه دهد.