به گزارش نما به نقل از خبر آنلاین، مربی جوش و خروش داشت. تیم ملی در بازی با لبنان حتی یک گل از همه گل های 6 بازی قبلی اش هم بیشار زده بود اما مربی بازیکن جوانش را که اولین بار در یک بازی ملی انتخابی جام جهانی به میدان رفته بود تا پای خط کرنر همراهی می کرد و از او با صدایی بلند می خواست بجنبد. مهم گل های بیشتر نبود. یار جوان قبل از هر چیز باید یاد می گرفت باید بجنگد. تیم سربازانی رشید می خواهد. نبرد ، نبرد سختی است. دومین سه شنبه هم برای مان سه شنبه ای شاد بود اما حالا سر بزنگاهیم. میعاد سه شنبه های مان وقتی لذت بخش است که هفته بعد در اولسان ، با هم جواز صعود به جام جهانی را در دست داشته باشیم. کارلوس کروش ؛ او این همه راه نیامده که کارش ناتمام بماند. دو سال و دو ماه قبل ؛ روزهایی که همه ناباورانه با هم می گفتیم واقعا مربی رئال آمده ایران ، یکی از بهترین مربی های دنیا ؛ این گفته و این هیجان را خیلی زود از یاد بردیم و حضورش برای مان یکنواخت شد. روزهای بد فوتبالی مان گره خورد با روزهای بی پولی مردم و مشکلات. کابوس سختی ها پرده ای انداخت میان فوتبالیست ها و مردم شان که حاصلش شد گره ای کور به قصه صعودمان به جام جهانی. دیگر کروش که از همان روز اول فقط فریادش این بود:« خوابیدن زیر سایه درخت و گفتن از صعود به جام جهانی غیر از حسرت برای مان ندارد .» متهم بود .
او اما هدفش کار بود . بازیکنانش را می خواست برای کار ، کار و کار. ایستاد و جنگید. حالا تیم ملی 13 امتیاز دارد. بیش از 4 سال قبل. یک امتیاز می خواهد برای رفتن به جام جهانی. دوباره تیم او شور را به مردم برگردانده. مردم باز سریازان ملی شان را دوست دارند. سربازانی که البته دوباره مردمی شدند. نفس حق مردم و دعای خیرشان را پشت سر دارند. بردهای شان را به مردمان شان هدیه می دهند . پاداش های شان را به بچه هایی می بخشند که آینده ایرانند. دل بچه یتیم ها را شاد می کنند و لبخند بر لبان شان می نشانند.
تیمی که حالا دوباره ملی شده ، با این روحیه و این امید پیش می رود ؛ به سوی موفقیت.