به گزارش نما به نقل از فارس، جبهه متحدی که این روزها سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه را هدف قرار داده، شباهت قابل توجهی با همان جبههای دارد که 33 سال پیش جنگی نابرابر را برای 8 سال بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد.
اینکه موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات سوریه و به صورت مشخص حمله قریب الوقوع محور غربی – عربی چگونه باید باشد، پاسخها و دیدگاههای متفاوتی درپی داشته است؛ از مخالفتهای صریح بعضی متمایلان همیشگی به غرب تا موافقان دو آتشه خواهان اعزام به جبهه نبرد در برابر دشمنان ملت و دولت سوریه.
صرف نظر از مخالفان اندک شمار حمایت از مردم و دولت سوریه در بحران جاری این کشور، یکی از مهمترین استدلالهای مطرح شده توسط جبهه موافقان حمایت از سوریه، آن است که آن کشور بخش مهمی از محور مقاومت به شمار میآید و با سقوط دولت بشار اسد، چه بسا منافع منطقهای جمهوری اسلامی در معرض خدشه قرار گیرد.
این دیدگاه به سوریه به عنوان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی نیز مینگرد که هرگونه خدشه به موقعیت دولت فعلی را مترادف با به خطر افتادن عمق استراتژیک ایران ارزیابی میکند.
اما یک نکته اساسی در لزوم حمایت ایران از مردم و دولت سوریه، که مورد غفلت تقریبا همه رسانهها و تحلیلگران سیاسی قرار گرفته، یادآوری موضع سوریه در قبال جنگ تحمیلی 8 ساله به ایران اسلامی است.
جبهه متحدی که این روزها سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه را هدف قرار داده، شباهت قابل توجهی با همان جبههای دارد که 33 سال پیش جنگی نابرابر را برای 8 سال بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد.
اگر آن روز دلارهای نفتی ارتجاع عرب و کمکهای تسلیحاتی و اطلاعاتی دنیای غرب، یکپارچه در اختیار صدام معدوم قرار گرفته بود، امروز هم دلارهای نفتی ارتجاع عرب هیزم فتنه را در صحنه نبرد سوریه شعله ور مینماید و البته جبهه غربی هم همه گونه حمایت سیاسی و اطلاعاتی و تبلیغاتی را در اختیار مخالفان دولت سوریه قرار میدهد.
در آن زمان مهمترین کشوری که یکتنه در برابر جبهه حامیان عربی صدام ایستادگی کرد، جمهوری عربی سوریه به رهبری حافظ اسد بود.
به خصوص آنها که دستی در مدیریت دفاع مقدس داشتند بهتر میدانند که اگر حمایتهای همه جانبه سیاسی و تسلیحاتی دولت سوریه نبود، کار دفاع مقدس بسیار مشکلتر پیش میرفت.
شاید از همین رو بود که پس از انتشار مطلبی منتسب به آیتالله هاشمی رفسنجانی علیه دولت سوریه، به عنوان یکی از افرادی که بیشتر از سایرین در جریان حمایتهای سوریه از ایران در دوران دفاع مقدس، بود باعث شگفتی تحلیلگران و شنوندگان آن خبر شد.
بنا بر آنچه گذشت، صرف نظر از اینکه سوریه محور مقاومت در برابر زیاده خواهی رژیم صهیونیستی، یا بنا به قولی دیگر عمق استراتژیک جمهوری اسلامی به شمار میآید و حمایت از مردم و دولت آن کشور امری منطقی به حساب میآید، حمایت از دولت و مردمی که در روزهای سخت دفاع مقدس به عنوان متحد استراتژیک جمهوری اسلامی از بار سختیهای جنگ تحمیلی کاست وظیفهای اخلاقی به شمار میآید و در مقابل آن، تنها گذاشتن سوریه در میانه نبردی که خود ما در گذشته در آتش آن میسوختیم، به نوعی بیمرامی تعبیر خواهد شد.
بحث آن نیست که رزمندگان ایرانی برای کمک به دولت و ملت سوریه راهی سرزمین شام شوند، چراکه ارتش و مقاومت مردمی جان گرفته در سوریه به خوبی توانستهاند راه جبهه متحد تکفیریهای مورد حمایت مرتجعان عربی و حامیان عبری و غربی آن را سد کنند، اما بدیهی است که دولت و ملت سوریه این روزها احتیاج دارد و انتظار دارد که جمهوری اسلامی از همه ظرفیتهای سیاسی، معنوی، مادی و تسلیحاتی و مشاورت نظامی خود برای پایان دادن یا کاستن از رنج فعلی استفاده کند. این کمترین کاری است که میتوان و باید برای مردم و دولت سوریه انجام داد.