به گزارش نما؛ در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را مطالعه میکنید که به مطلبی با عنوان«راهی که رفتهایم»نوشته شده توسط سعد الله زارعی اختصاص یافت:
نظام برآمده از «انقلاب اسلامی ایران» در کانون نقد و ارزیابیهای جهانی قرار دارد و بدون تردید بیش از هر موضوع دیگر مورد نقد و بحث در سطوح مختلف ملی و بینالمللی است.این موضوع بیانگر آن است که هیچ پدیدهای به اهمیت و تاثیر انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن نیست. کما اینکه نظام و انقلاب امروزه در دو جنبه سلبی و ایجابی دارای هویتی معین و در عین حال تهاجمی است و دنیا علیرغم آنکه در تجزیه و تحلیل بعضی از رخدادها که به بعضی از اشخاص بازمیگردد به نوعی سردرگم است و در اندازه تاثیر این اشخاص نوعاً دچار خطا میشود اما در مورد اینکه این نظام حرف روشن و پیگیرانه دارد، در تردید نیست و از این روست که مواجهه دشمن با جمهوری اسلامی بسیار کم تحت تاثیر روی کار آمدن فرد قرار میگیرد و عمدتاً تحت تاثیر هویت نظام اسلامی است. برای اثبات این نظر کافی است به روند مخاصمات دولت آمریکا از زمان روی کار آمدن دولت بازرگان تا دولت روحانی نگاه بیندازیم تا دریابیم روند مخاصمات مقامات کاخ سفید از دولت لیبرال اول تا دولت نهم که انقلابیترین دولت ایران بوده تا دولت فعلی که میانه این دو قرار دارد، تفاوت اصولی نکرده است.
آمریکا طی 35 سال گذشته هیچگاه در انتظار دولتی که قرار است در ایران روی کار بیاید، دشمنی را متوقف نکرده و وقتی دولت جدیدی روی کار آمده، صبر نکرده تا دولت جدید سیاستهای خود را اعلام کند تا آنگاه دشمنی با ایران را از نظر سطح و اندازه تعیین کند. آمریکا گاه و بیگاه در حد تفنن و سرگرمی روی کار آمدن دولت جدید در ایران را مورد بحث قرار داده است و البته هر گاه که در ایران گروهی با تصور اینکه میتوان دشمنی آمریکا علیه ایران را مهار کرد، روی کار آمدهاند، آمریکاییها به گمان اینکه راه به نتیجه رسیدن فشارها هموار گردیده، با امید بیشتری به نتیجهبخش بودن سیاستهای خود علیه ایران نگریسته است.اما جدای از این مباحث، ایران در طول 35 سال گذشته سیاستهای موفقی در دو جنبه سلبی و ایجابی داشته و به همین نسبت از اصول روشن و مشخصی تبعیت کرده است.
در جنبه سلبی، ایران سیاست خود را بر پایه نفی«دخالتهای بیگانگان» و نفی «استفاده از زور در مناسبات» استوار کرده و این دو نه تنها پایه سیاست داخلی بلکه پایه سیاست منطقهای و بینالمللی ایران نیز بوده است. ایران توانسته با این سیاست سلبی به یک جبهه مستحکم منطقهای دست پیدا کند ضمن آنکه در محیط داخلی نیز سیاست نفی مداخله بیگانگان و نفی استفاده از زور را با جدیت دنبال کرده است. امروز از مرزهای غربی افغانستان و پاکستان تا سواحل شرقی مدیترانه یک جبهه «امتناع» و به تعبیر رایجتر، یک «جبهه مقاومت» با محوریت ایران قرار دارد که با مداخلهگرایی بیگانگان و استفاده از زور در حل منازعات مبارزه میکند و این تنها جبهه منسجمی است که در منطقه ما در حد فاصل اقیانوس هند تا تنگه جبلالطارق وجود دارد. هیچ قدرت دیگری در این حد فاصل اعم از هند، عربستان، ترکیه و مصر چنین جبههای را در اختیار ندارد.
جمعه گذشته پروفسور «مصطفی کباراوغلو» در اجلاس مشترک وزارت خارجه ایران و وزارت خارجه ترکیه که در استانبول برگزار شد، گفت: «اینکه ایران آمریکا را وادار کرد که توافقنامه خروج از عراق را امضا کند، از عهده هیچ کشور دیگری برنمیآمد و این نشان میدهد که ایران سیاست خارجی موفقی دارد.» ایران با برخورداری از یک جبهه گسترده مقاومت در منطقه از متحدان خود در برابر هجمههای مختلف که گاهی خیلی متراکم و جدی میشود حمایت میکند و با کمترین هزینه همپیمان خود را از بحران خارج میکند. پیروزی حزباله در جنگ سنگین زمینی، هوایی و دریایی 33 روزه در سال 1385، حفظ دولت عراق در خلال سالهای 83 تا 93 در برابر توطئههای سنگین منطقهای و بینالمللی و حفظ دولت و مردم سوریه در مواجهه با تهاجم منطقهای و بینالمللی نمونههایی از کارنامه سیاست خارجی ایران در خلال 10 سال گذشته است که با هزینه بسیار کم انجام شده است. در واقع طی این 10 سال، ایران بیش از هر کشور دیگری در منطقه در حفظ همپیمانانش موفق بوده و کمتر از هر کشور دیگری در منطقه در این راه هزینه کرده است. این دستاورد انقلاب اسلامی در این مقطع در جنبه سلبی است.
در وجه اثباتی و ایجابی، ایران سیاست خود را بر مبنای «منافع جمعی» و «مصالح عمومی» استوار کرده است این سیاست نیز دارای دو جنبه داخلی و خارجی است. یعنی انقلاب اسلامی در داخل تلاش کرده تا مانع شکلگیری «منافع ویژه» برای گروه خاص و تقدم مصالح فردی و حزبی بر مصالح عمومی و ملی شود. انقلاب منافع جمعی را با توزیع فرصتها و به رسمیت شناختن تفاوتها دنبال نموده و لذا از منظر جابجایی سیاسی، ایران یک تحول دائمی را تجربه کرده است. امروز هم بعد از 35 سال که از انقلاب اسلامی میگذرد یک نفر شهروند فقیر در دورترین روستای کشور به اندازه یک شهر ثروتمند در مرکز کشور در سرنوشت سیاسی ایران و نظام دخالت و تاثیر دارد. از جنبه منطقهای نیز سیاست ایران همواره بر منافع جمعی و مصالح عمومی استوار بوده است. ایران چه در مواجهه با متحدان خود و چه در مواجهه با سایر کشورهای منطقه روی منافعی تاکید کرده که برای همه مطرح و قابل درک بوده است.
بهعنوان مثال ایران در همه کشورهای منطقه توامان از ثبات و استقلال کشورها دفاع کرده است و روی شریک شدن کشورها در منافع اقتصادی و سیاسی تاکید داشته است و گاهی تاکید ایران بر موضوعی که تأمینکننده منافع کشوری در منطقه بوده از خود آن کشور فراتر بوده است به عنوان مثال ایران بیش از پاکستان بر حل اختلافات میان اسلامآباد و دهلی تأکید کرده است کما اینکه ایران بیش از ترکیه روی افزایش مناسبات بین آنکارا و مسکو تأکید داشته و همینطور ایران بیش از عراق روی اصلاح روابط بین بغداد و ریاض تأکید داشته است. همین الان ایران بیش از ترکیه روی اصلاح روابط آنکارا - بغداد از یک سو و آنکارا- دمشق از سوی دیگر تأکید دارد و اینها همان «منافع عمومی» و «مصالح عمومی» است که همه در آن نفع میبرند و از قضا در این تعاملات منافع این کشورها بیش از منافع جمهوری اسلامی است. ایران در حوزه اقتصادی تلاش گستردهای برای پیوند زدن اقتصادهای منطقه انجام داده است و همه کشورهای منطقه را در بر گرفته است و میتوان گفت در این منطقه هیچ کشوری به اندازه ایران با همه همسایگان خود رابطه حسنه و برادرانه و فعال ندارد برای درک این موضوع رابطه ایران و افغانستان را با رابطه پاکستان و افغانستان مقایسه کنید. رابطه ایران و عراق را با رابطه ترکیه و عراق مقایسه کنید.
رابطه ایران و روسیه را با رابطه ترکیه و روسیه، افغانستان و روسیه، عربستان و روسیه مقایسه کنید. البته در منطقه ما کشورهایی هم هستند که دست دوستی ایران را رد کردهاند که شامل عربستان، امارات و آذربایجان میشود اما در آنجا هم خصومت یکطرفه بوده و پاسخ ایران به آنان همواره مبتنی بر تسامح و مدارا بوده است. در هیچ دولتی در ایران اعم از آنکه اصولگرا بوده یا اصلاحطلب بر تنور مخالفت دمیده نشده و همواره بنا بر کاهش دایره نزاع بوده است تلاشهای مشترک دولتهای هاشمی، احمدینژاد و روحانی برای بهبود روابط با عربستان بر این مبنا صورت گرفته است.
روابط ایران در عین حال به دولت محدود نبوده و ملتهای منطقه را در بر گرفته است امروز علیرغم آنکه تصاویر و مواضع ایران از طریق رسانهها به چشم و گوش مردم نمیرسد اما ثبات ایران در مواضع سیاسی و نوع تبلیغاتی که دشمنان ما در رسانههای خود حول این مواضع ثابت بیان میکند، آنان را با منطق و مشی ما آشنا کرده و از طریق «برهان خلف» دریافتهاند که ایران راه درستی میرود چون آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی و عربستان علیه آن موضع گرفته و خواهان شکست سیاستهای ایران هستند. بیدلیل نیست که مردم در منطقه ما به دلیل تبلیغات آمریکاییها گمان میکنند ایران دنبال تسلیحات هستهای است در عین حال چون آمریکا هر روز علیه اهداف هستهای ایران حرف میزند و آن را تسلیحاتی معرفی میکند، در عین حال مردم منطقه از اینکه ما تسلیحات اتمی داشته باشیم حمایت میکنند و حال آنکه ایران اساساً دنبال تسلیحات هستهای نیست و آن را بخشی از قدرت و امنیت خود نمیداند.
روابط ایران و ملتها در کل ممالک اسلامی و به خصوص در این منطقه، رابطهای صمیمی و ویژه است و هیچ کشور دیگری در منطقه از این سطح از رابطه برخوردار نیست. محبوبیت ایران از پاکستان تا لبنان و از ترکیه تا عربستان یک محبوبیت ویژه است. این موضوع در دو بعد از کارایی بالایی برخوردار است یک بعد بیاثر کردن سیاستهای مبتنی بر دشمنی با ایران در کشورهای منطقه است به عنوان مثال محبوبیت ایران در پاکستان مانع شکلگیری سیاست خصمانه علیه ایران در جغرافیای پاکستان میشود از این رو میبینیم که در طول 35 سال گذشته که دولتهای مختلف نظامی و غیر نظامی بر سر کار آمده و احزاب مختلف دولت را تشکیل دادهاند و جنس این احزاب و دولتها هم با جنس جمهوری اسلامی متفاوت بوده اما در این کشور اتفاق خاصی علیه منافع ملی ایران نیفتاده است. یک بعد هم شکلگیری روندهای کمک به ایران در عرصههای اجتماعی این کشورها شده و مانع به نتیجه رسیدن سیاستهای استکبار علیه ایران میشود. در واقع هر کجا قدرتهای استکباری تلاش کردهاند تا بر دامنه فشار علیه ایران بیفزایند دریچههای حمایت مردمی در منطقه به روی ایران بازتر شده و در نهایت تحقق سیاستهای ضد ایرانی را با دشواری مواجه کردهاند.
امروز در سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی باید جمعبندی واقعبینانهای از قدرت انقلاب اسلامی که خدای متعال به ما ارزانی کرده داشته باشیم. این نگاه واقعبینانه نعمتها و فرصتهای بزرگی را به ما یادآور میشود. این تأمل واقعگرایانه به ما میگوید روزی که ایران دارای بهترین روابط با آمریکا بود، ضعیفترین کشور در منطقه به حساب میآمد و به دلیل اتصال به رژیم صهیونیستی منفورترین کشور هم بود اما امروز به رغم آنکه رابطهای با آمریکا ندارد از چنان قدرتی برخوردار است که در ادبیات سیاسی جهان به عنوان کلید منطقه خوانده میشود. این قدرشناسی ما را با نیروهایی در داخل کشور پیوند میزند که طی 35 سال گذشته، شبانه روز پا به رکاب انقلاب بودهاند.اینهایی که هر امر ظاهراً ممتنعی را محقق کردهاند.
دکتر علی ماروسی مطلبی را با عنوان«دولت تهيه مستندات حقوقي عليه تروريست ها و حاميانشان را آغاز کند»در رابطه با ربايش چندیدن نفر از هموطنانی که جان خویش را برای حفاظت از این مرز و بوم به خطر انداختند توسط يک گروهک تروريستي در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان به چاپ رساند:
دوباره باز هم خبري اندوه بار از جنس ترور و ربايش توسط يک گروهک تروريستي و اين بار ربوده شدن چندين نفر از زحمتکش ترين و مظلوم ترين هموطناني که جان خويش را براي حفاظت از اين مرز و بوم به خطر انداخته اند. با نگاهي به تحولات جهاني و منطقه اي، اين نکته کاملا روشن است که بسياري از گروهک هاي تروريستي با عناوين به ظاهر مذهبي مسئوليت حمله به يک سفارت، ربودن ديپلمات ها و يا به اسارت گرفتن سربازان وطن را به عهده مي گيرند ولي در حقيقت اين گروهک ها، فقط نيروهاي ميداني و مجري نقشه هايي هستند که در اتاق هاي فکر بعضي از کشورها طراحي و ابلاغ مي شود. در حقيقت قضيه اين گروهک ها و خاستگاه و هدف آنها پيچيده تر از آن است که آنها ادعا مي کنند ، آنها افراد بي رحمي هستند که با دريافت جيره خويش در جنگ هاي نيابتي (Proxy War) فقط دستور مراکز فرماندهي خويش را تحت نام هاي مقدس اجرا مي کنند.
لذا نحوه مقابله با آنها نيز نيازمند اقدامات سياسي، نظامي و امنيتي و همچنين تدوين يک برنامه جامع حقوقي- سياسي بين المللي مي باشد. در حقيقت براي مهار کردن و جبران خسارت هاي ناشي از اقدامات تروريستي که منافع ايران را در داخل و خارج از کشور هدف قرار داده اند، مسئولان امر نيازمند تدوين يک برنامه جامع و استفاده از تمام پتانسيل هاي موجود اعم از ملي و بين المللي در جهت مصون نگه داشتن کشور از آفات اين گروهک ها مي باشند. نگاهي به سوابق و اقدامات انجام گرفته شده مبين اين واقعيت است که اگر چه تلاش هاي قابل تقديري در زمينه دفاع از حقوق ملت در عرصه جهاني شده ولي به نظر اين اقدامات محدود و در مواردي مقطعي بوده است. بنابراين اگر دولتمردان محترم قصد جدي براي تدوين يک برنامه بلند مدت براي مقابله با اين حوادث تلخ دارند، بايد ضمن تهيه تمام مستندات، شواهد و استدلال ها و رويه هاي بين المللي، خصوصا رصد کردن رفتار دولت ها در اين زمينه در چند جبهه داخلي و بين المللي اقدامات حقوقي و سياسي را نيز به صورت کاملا حرفه اي دنبال کنند. البته ترديدي نيست که به نتيجه رسيدن اين امر مستلزم داشتن تيم هاي تخصصي کاري و همچنين اراده جدي در به سامان رساندن آن است. ولي اکنون سخن اين است که چه بايد کرد؟
1. فعال سازي ديپلماسي عمومي( Public Diplomacy): در عرصه بين المللي، نيل به يک هدف که همان حفاظت از منافع ملي يک کشور است، نيازمند تدوين برنامه هاي مختلف مي باشد ،خصوصا زماني که بحث مسئوليت يک دولت در خصوص اقدامات افرادي که در ظاهر هيچ ارتباطي به سيستم رسمي آنها ندارند مي باشد. در اينگونه از موارد اولين گام آماده سازي بستر اقدامات حقوقي در قالب استفاده از تمام پتانسيل هاي ديپلماسي عمومي است. لذا نحوه استفاده از توان رسانه هاي فراملي و همچنين هنر ديپلماسي عمومي و حتي طرح اين موضوعات در روند مذاکرات جاري ايران و غرب امري لازم براي مبارزه با تهديدات تروريستي عليه کشور است.
2. مستند سازي( Documentation): يکي از مشکلات اصلي بسياري از کشورها در دعاوي بين المللي، مسئله عدم وجود مستندات در مواقع لزوم است. لذا در اين مرحله لازم است که با بسيج تمام امکانات نسبت به تهيه تمام مستندات و شواهد اعم از مستندات ميداني از اعمال گروه هاي تروريستي و همچنين انجام مطالعات جامع خصوصا رويه هاي قضايي کشورهاي مختلف در اين خصوص اقدام کرد تا بتوان در مراحل و موارد لزوم از آنها کمال استفاده را نمود.
3. مطالعات مباني حقوقي انتساب(Attribution). در عرصه بين المللي خصوصا زماني که بحث انتساب يک عمل به يک شخص و يا کشور مطرح است، موضوع مستندات و مباني حقوقي مهمترين اصل در رسيدن به نتيجه دلخواه است. البته زماني که بحث و صحبت از مستندات مي شود، منظور اثبات وقوع يک عمل تروريستي به عنوان يک واقعه نيست، بلکه مستنداتي بايد جمع آوري کرد که بر اساس آن ريشه و علت و حامي اقدامات تروريستي را بتوان براي يک نهاد تصميم گير در عرصه داخلي و بين المللي و يا حتي افکار عمومي دنيا به اثبات رساند.
4. اقدامات اجرايي حقوقي چند مرحله اي( Litigation): وقتي صحبت از اقدامات حقوقي در عرصه بين المللي مي شود، اين به معني آغاز يک پروسه است که شامل چند مرحله است که آخرين مرحله آن طرح دعوي نزد مراجع ذي صلاح است. به ديگر سخن پروسه اقدامات حقوقي از مذاکرات و مکاتبات آغاز مي شود و در نهايت به مرحله طرح دعوي مي رسد. با اين فرض بايد پس از بررسي سوابق، مستندات و اخذ نظريات کارشناسان، وارد مرحله اقدامات حقوقي نزد مراجع ذيصلاح اعم از دادگاه هاي ديگر کشورها و يا مراجع بين المللي که داراي صلاحيت براي اين موضوع هستند شد.
نتيجه اينکه، با توجه به سوابق و مستندات حقوقي، خصوصا تحولات جديد در عرصه حقوقي بين المللي و در نظر داشتن افزايش حملات افراطيون به منافع کشور در داخل و خارج ايران، اکنون اين وظيفه دولت است که در کنار اقدامات سياسي و امنيتي لازم، از پتانسيل هاي حقوقي و ديپلماسي کمال استفاده را نمايد. در روند اقدامات حقوقي بين المللي هميشه بايد اين اصل را در نظر داشت که در اين پروسه نبايد به دنبال نتيجه واحد که همان حاکم و محکوم شدن در راي نهايي است بود. بلکه هنر يک تيم حرفه اي حقوقي-سياسي اين است که علاوه بر تلاش براي نيل به نتيجه دلخواه، بايد با درايت براي هر وضعيت و شرايط حاکم در هر مرحله برنامه ريزي داشته باشند تا بتوانند حداکثر بهره برداري را از موقعيت هاي متفاوت به نفع منافع ملي داشته باشند.بديهي است که آثار اقدامات حقوقي به تنهايي گاه از نتيجه نهايي مهمتر و موثرتر است، زيرا اراده به مقابله در جبهه حقوقي- ديپلماسي و داشتن يک برنامه مدون و به دور از شعار در جهت احقاق حقوق ملي کشور به عنوان يک اهرم بازدارنده در مقابله با جنگ هاي نيابتي است و اين پيام را نيز به اتاق هاي فکري حاميان اين گروهک ها ارسال مي کند که با در نظر داشتن آثار بلند مدت اقدامات حقوقي- سياسي در پروسه روابط ملي و بين المللي ، آنها بايد تجديد نظر جدي در حمايت از اين گروهک ها داشته باشند.
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«شيوه بودجهنويسي و جبران غفلتها»در ستون سرمقاله خود و به قلم محمد کاظم انبارلویی به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
رئيس مجلس شوراي اسلامي در آخرين روز بررسي لايحه بودجه كل كشور در سال 93 در پاسخ به تذكر يكي از نمايندگان گفت: "اين وضع بودجهنويسي در كشور اشكال دارد." آقاي لاريجاني در اين مورد خبر از ارسال نامه خود به رئيس جمهور در مورد بودجهنويسي داد و گفت: "من نامهاي به رئيس جمهور در مورد بودجهنويسي نوشتم و بيان كردم كه شما در مورد تبصرهها و قوانين مادر هر چه تصور ميكنيد كه بايد تغيير يابد را در طول يك سال به مجلس ارائه دهيد و ما براي بررسي لايحه بودجه در سال بعد ديگر نياز به تبصره نداشته باشيم. اينكه دولت لايحهاي ميدهد و 40، 50 تبصره در درون آن است و ما نيز 40 يا 50 تبصره به آن اضافه كنيم درست نيست. اينگونه ما هر سال قوانين مادر و دائمي را با قوانين يكساله زخمي ميكنيم."
يكي از مسائلي كه راقم اين سطور طي يك دهه در نقد بودجهنويسي در همين ستون يادآور شده اين بوده كه؛ "تبصرههاي الحاقي به ماه واحده از سوي دولت در لايحه بودجه و از سوي نمايندگان در بررسي بودجه يا ماهيت برنامهاي دارد يا در مورد شرح وظايف دستگاههاست و يا مربوط به اساسنامه شركتهاي دولتي است. اين مسائل ربطي به بودجه ندارد، بودجه يعني پيشبيني درآمد و برآورد هزينه براي انجام عملياتي كه منجر به نيل سياستها و هدفهاي قانوني ميشود، بوده و لاغير! لذا نميشود در ضمن تصويب بودجه سياستها و هدفها را هم تصويب كرد."سياستها و هدفها بايد قبلا در برنامه پنج ساله يا چشمانداز بيست ساله و.... مشخص شده باشد كه مشخص است. لذا چه دليلي دارد هنگام بودجهنويسي به قول آقاي لاريجاني قوانين مادر را زخمي كنيم. اگر قرار است بودجهنويسي تجديد نظر شود دقت در مراتب زير ضروري است.
1- اغلب مفاد تبصره دو لايحه بودجه كل كشور سال93 مربوط به اساسنامه شركت ملي نفت است كه از 8 سال پيش تاكنون هيچ تغييري نكرده است و قبل از آن هم تبصره 38 قانون بودجه سال 58 حاكم بر مناسبات مالي شركت ملي نفت و دولت بوده است. به گواهي تفريغ سال 83 از آن به بعد تاكنون هيچ يك از دولتهاي سازندگي و اصلاحات و پس از آن به اين تبصره عمل نكردهاند.چرا بزرگترين بنگاه اقتصادي كشور فاقد اساسنامه مصوب پس از انقلاب است و هيچ دولتي زير بار تنظيم لايحه اساسنامه نفت نميرود. بنده فكر ميكردم كه رئيس جمهور محترم كه گفته بود من يك حقوقدان هستم. اولين كاري كه در حوزه اقتصاد انجام ميدهد همين تعيين تكليف اساسنامه نفت خواهد بود تا تكليف حقوقي مناسبات مالي دولت و شركت ملي نفت را پس از 35 سال يكسره كند. اما متاسفانه ذهن مبارك ايشان در مورد حقوق اساسي ملت به سمت حقوق اقتصادي ملت نميرود و شاهد مثال آن همين بودجهاي است كه سر موعد به مجلس داده است!
2- موضوع هدفمندي يارانهها 4 سال پيش در مجلس به تصويب رسيد دو سال مجلس و دولت به همراه صدها كارشناس مالي و حقوقي روي آن كار كردند. فقط فاز اول اين قانون در دولت گذشته اجرا شد مجلس حاضر نشد اجازه دهد فاز دوم را دولت اجرا كند. گير كار كجاست؟ اگر در قانون است مشكل آن را حل كنيد. اگر نيست چرا بايد به صورت يك تبصره همراه بودجه به گونهاي آورده شود كه قانون مادر را زخمي كند.
3- 35 سال است دولتها بودجه به مجلس ميدهند. مادر قرآن يك سوره به نام انفال و در قانون اساسي هم يك اصل به نام انفال داريم. طي اين 35 سال در ميان كليد واژههاي موجود در 5 جلد بسته پيشنهادي دولت واژهاي به نام انفال يا رديف درآمدي به نام انفال وجود ندارد.
در حالي كه در اصل 45، قانون اساسي كليديترين درآمد دولت اسلامي را انفال ميداند و زير بخشهاي آن را هم احصا كرده است.
هيچ كس در دولت، مجلس و شوراي نگهبان به هنگام تدوين، بررسي و تصويب و تاييد بودجه متوجه مغايرت بودجههاي ساليانه با اصل 45 قانون اساسي نشده است. آيا اين غلفت در بودجهنويسي جديد برطرف ميشود؟
4- مجلس در بررسي بودجههاي ساليانه كار رسيدگي به تبصرهها را وجهه همت خود مينمايد كاري به جداول بودجه ندارد آيا بودجه همان 40 و 50 صفحه اول جلد يك ماده واحده است. يا بودجه 5 جلد و قريب هزار صفحه ميباشد. چرا از هزار صفحه بودجه تنها 40 صفحه آن مورد مداقه و بررسي قرار ميگيرد؟جداول 19 و 20 لايحه بودجه سال 93 از اجراي 339 طرح اجرايي خبر ميدهد اما در مقابل هيچ يك از طرحها ميزان اعتبار تخصيص داده شده قيد نشده است نهادهاي نظارتي كه ميخواهند ردّ هزينههاي اين طرحها را بگيرند و تفريغ آن را بدهند چگونه اين كار را انجام دهند. برآورد هزينه اين طرحها كجا انجام شده است؟آقاي توكلي در آخرين روز بررسي بودجه در اين مورد تذكر داد آيا در دولت گوش شنوايي براي اين تذكر حقوقي وجود دارد. مجلس با اين جداول چه ميخواهد بكند. مگر مجلس در بررسي اين طرحها ميتواند هزينههاي هر يك را برآورد كند.و اگر هم بكند آيا مجلس چنين وظيفهاي دارد؟
5- اصل 52 قانون اساسي ميگويد بودجه "لايحه" است. اما 35 سال است در مجلس در كميسيون تلفيق و صحن علني مجلس لايحه بودجه به شكل "طرح" در ميآيد و آنچه در مجلس مورد بررسي و تصويب قرار ميگيرد "طرح" كميسيون تلفيق در مورد بودجه است و مجلس همين را تصويب ميكند. آيا مجلس نميخواهد به نقض اصل 52 قانون اساسي در بررسي بودجه خاتمه دهد؟
6- 35 سال است بودجه كل كشور با كسري تصويب ميشود. كسر بودجه دولت منشاء اصلي تورم و گراني در جامعه است. كسري بودجه منجر به كاهش ارزش پول ملي و بياعتباري پول ملي در برابر ارزهاي خارجي است. دولت و مجلس چرا به اين رويكرد غلط پايان نميدهند. نگارنده طي مقالات متعددي مدعي شدم هيچ سالي بودجه كل كشور كسري نداشته است و يك عمد وجود داشته كه بودجه با كسري بسته شود. منابع عظيمي از درآمدهاي كشور با مكانيزمهاي تبصرهاي از درآمد عمومي حذف ميشود تا بودجه كل كشور با كسري بسته شود اين قلم مدعي بوده و هست كه ميلياردها دلار از درآمد صادرات نفت و ميلياردها تومان درآمد ناشي از فروش نفت و گاز در داخل برخلاف اصول 52 و 53 قانون اساسي و خلاف مواد 10 و 11 قانون محاسبات عمومي به خزانه واريز نميشود و خارج از گردش خزانه در جريان است و همين بيانضباطي مالي منجر به كسري بودجه سالانه ميشود. در طول اجراي برنامه پنجساله چهارم بيش از 270 ميليارد دلار از درآمدهاي نفتي خارج از ساز و كار خزانهداري كل و بودجههاي سالانه مديريت شده است.و در طول اين سالهاي ما با مازاد در آمد روبهرو بودهايم اما بودجه كل كشور را با كسري بستيم. كدام عقلانيت اقتصادي حكم ميكند كه در بودجهنويسي بخش عظيمي از درآمد عمومي را ناديده بگيريم و مفاسد مترتب بر بيانضباطي مالي آن را بپذيريم و حاضر نشويم براي جبران كسري بودجه گوشه چشمي به اين منابع عظيم خدادادي داشته باشيم؟
آن كارگروهي كه قرار است براي بازنگري در بودجهنويسي از دولت و مجلس گردهم آيند، احتمال بدهند دشمن در حوزه اقتصادي طي 35 سال گذشته آن هم در بودجهنويسي بيكار نبوده است. خسارات پديد آمده يا ناشي از جهل و غفلت ما بوده يا ناشي از سوزنباني فريبكارانه دشمن در ذهن برنامهريزان و بودجهنويسان و يا خداي ناكرده خيانتي در كار بوده است.هر گزينهاي درست باشد مهم نيست. مهم رصد هوشمندانه ماست كه بدانيم ضربه را از كجا خوردهايم از همان جا جبرانش كنيم.
احمد وکیلی در مطلبی با عنوان«عبرتهای 22 بهمن 92»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز اینگونه نوشت:
این روزها دم زدن از «خط امام» و حرکت کردن برخلاف آرای امام خمینی(ره) مد سیاسی است اما برخی مسائل در گفتار و سیره حضرت امام به اندازهای صریح تبیین شده است که با صدها روایت کذب نیز نمیتوان به آن حتی خدشهای حداقلی وارد کرد. یکی از این موارد، مساله حیاتی تبعیت از ولایت فقیه است. امام هرگز نفرمودند پشتیبان فلانی یا بهمانی باشید تا به انقلاب شما آسیبی وارد نشود. حتی وحدت مردم را به تنهایی، شرط سالم ماندن انقلاب ندانستند. تاریخ مملو از وقایعی بود که نشان میداد عقول در عین وحدت از طبایع و سلایق گوناگون نیز برخوردارند و حتی قابل نفوذ هستند.
22 بهمن علاوه بر تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، مصادف با پیروزی نهایی مردم مصر در انقلاب ضد حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک آمریکایی نیز بود. هر چقدر انقلاب ایران ضدآمریکایی و ضداسرائیلی محسوب میشد، انقلاب مصریها نیز اینگونه بود اما با وجود اتحاد مردمی که دستکم در ابتدای مسیر بر همگان آشکار بود فقدان رهبری شجاع، بصیر و متعهد انقلاب مصر را در کمتر از دو سال با انحراف مواجه ساخت. برخلاف مصر آشفته از خون و درگیری و تفرقه و آتش، جمهوری اسلامی ایران به لطف خداوند متعال سی و پنجمین سالگرد حماسهآفرینیاش را پشت سر گذاشت. فرمان رهبری، همچون رسم هر ساله «همه» مردم را به میدان کشاند و پرچمهای «آماده نبرد بزرگ هستیم» زینتبخش بزرگترین گردهمایی ملی کشورمان شد. فاصله آرمان امامخمینی عزیز تا ارزشهای متبلور شده در دوره امام خامنهای را «همه با هم» با وحدت کلمه و اطاعت از امر ولی خدا طی کردیم و خوشحالیم که طعم عمل به سنتهای الهی، کام ملت ایستاده، مقاوم و بصیر ایران را در روز پاسداشت عزت و کرامت ایرانیان شیرین ساخت.
اما 22 بهمن 1392 چه تفاوتی با سالهای گذشته داشت؟ امسال به واسطه رخداد برخی وقایع در عرصه سیاست خارجی، تهدیدات علیه ملت باکرامت و شجاع جمهوری اسلامی ایران افزایشی قابل توجه یافته بود به نحوی که دشمن در طول 6 ماه گذشته دستکم 8 بار در فواصل کوتاه، ایران و ایرانی را تهدید به گزینه نظامی کرده بود! به هر دلیلی که برای ما مشخص نیست متاسفانه از سوی دولتمردان کشور نیز این تهدیدات با پاسخی درخور مواجه نشده بود. پس به صحنه آمدن شیران ایران در میدانی که شغال در آن زوزه میکشید و حریف میطلبید بسان بازگشت همه گزینههای روی میز بزدلانی بود که لاف زدن را سالهاست بر اقدام عملی ترجیح دادهاند! حال تصور کنید پرچمهای «آماده نبرد بزرگیم» در دستان پرتوان و با انگیزه نوجوانان و جوانان ایرانی با آن زمینه زرد شفاف که صهیونیستها را ناخودآگاه تا مرور خاطرات جنگ 33 روزه با حزبالله همراهی میکند تا چه اندازه آمریکاییها را مأیوس کرده است.
در کشاکش پاسخگویی به ابوعطای آمریکاییهایی که رخت ترسشان را زیر پرچم سازشطلبی در دیدار با دیپلماتهای ایرانی پنهان کرده بودند، رئیسجمهور به میدان قدم گذاشت و از شور و شعور مردان و زنان جنگی ایرانی به شعف آمد. هر چند شیخ، دیپلمات است و کمتر از ادبیات انقلابی استفاده میکند اما پیام مردم برای آمریکاییهای بیادب و مزور و خیانتپیشه با مهر تایید حضور او به عنوان رئیس همه جمهور حقیقتا جهانی شد. قطعا دیگر شیخ دیپلمات هم اوبامای گستاخ را «مؤدب» نمیبیند و نمیخواند! بیشک امروز تجربیات ظریف از تعامل با به ظاهر سازشخواهان آمریکایی دیگرگون شده است و کسی در وزارت امور خارجه به ایده وجود طبقه آمریکاییهای ضدصهیونیست در دولت آمریکا معتقد نیست. هر تجربه تاریخی عبرتی است که عقلا از آن در ترسیم خط مشی آینده بهره میبرند. عقل حکم میکند پس از این، دیپلماتهای ایرانی یکتنه به جنگ تنشزایی عمدی دونصفتان صهیونیست نروند. مصلحت ایجاب میکند از تجربیات گذشته درس بگیریم و دستکش مخملی دشمن را نشانه تغییر خوی استکباریاش ندانیم.
دیپلمات کسی است که در شطرنج سیاست 10 حرکت بعدی حریف را پیشبینی کند. سیاستمدار کسی است که بدون تن دادن به ترکه تجربه بفهمد افول قدرت، پرچم سازشخواهی را اجباراً بر سردر وزارت خارجه آمریکا به اهتزاز درآورده است. اگرنه هر کودکی میداند سگی که قدرت گاز گرفتن دارد، چندان پارس نمیکند بلکه تهدیدش را به سرعت عملی میسازد. واجب است بپذیریم طرح «صلح خاورمیانه» برای «مصرف داخلی» آمریکا و اسرائیل و به جهت حل بحرانهای شدید پیشرو تهیه و تنظیم شده است. اما در مقابل درشتگوییهای احمقانه آمریکاییها در برابر دولت و ملت ایران در عین تلاش برای سازش، به جهت حفظ وجهه و دیسیپلین «ابرقدرتی» آنها در محیط بینالملل با صدای بلند اعلام میشود. انقلابیهای باهوش میدانند گربهای که طعمه نفتی را با دست پس میزند، دستش از معرکه کوتاه مانده نه اینکه میلش به استعمارگری از بین رفته باشد! چطور دیپلماتهای آمریکادیده ما تفاوتها را درک نکردند، خدا میداند و بس!
بگذریم! این اولین مرتبهای نبود که دشمن، ایران را از سر نادانی تهدید به گزینه نظامی میکرد اما 22 بهمن امسال اولین باری بود که ملت در پاسخگویی به تهدیدات دشمن یکتنه بازی بزرگ غفلتزدگان داخلی و ظالمان بینالمللی را در هم پیچید. این اولین هماوردی در بهمن ماه ایرانیان بود که مردم ثابت کردند نرمش در دیپلماسی، ارتباطی با درد نان و تحریم ندارد. این اولینها در تاریخ ثبت شد تا دیگر کسی مدعی نشود رأی به خادمان ملت با سلایق متفاوت، نشانه کوتاه آمدن از آرمانها و ارزشهای والای بهمن 57 است. به قول سیدمحمد غرضی، بعضی خودشان که خسته میشوند میگویند «مردم» خسته شدهاند! پیام استقامت ملت ایران بار دیگر در جریده الهی ثبت شد و ما همچنان دعا گوییم برای پیش افتادن «نبرد بزرگ»!
«تحلیل سیاسی هفته»این هفته روزنامه جمهوری اسلامی مطلبی است چاپ شده در ستون سرمقاله و به شرح زیر که میخوانید:
هفته جاري با شور و شعف ميلاد خجسته يازدهمين ستاره تابناك آسمان امامت و سراج منير هدايت، اباالمهدي حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام آغاز شد و با حماسه وحدت و اميد همراه گرديد. در 22 بهمن امسال و در آغاز سي و پنجمين سالروز پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه اكنون به درخت تنومندي مبدل شده و هر روز بر اقتدار وعظمت آن افزوده ميشود، حضور پرشور مردم در اين راهپيمايي به اتمام حجتي بادشمنان نظام تبديل گرديد. حضور گسترده مردم در راهپيمايي 22 بهمن امسال اين پيام را براي دشمنان خارجي انقلاب به همراه داشت كه ستيز با نظام اسلامي براي آنان همچنان بيثمر خواهد بود و چارهاي غير از اين ندارند كه با ملت ايران با زبان تكريم و احترام سخن بگويند و بدانند كه تهديدات نخ نما شده آنها پس از 35 سال تحريم ملت ايران، نتيجهاي جز حقارت براي دشمنان به دنبال نداشته است.
امسال مردم ايران با حضور ميليوني خود در راهپيمايي 22 بهمن نه تنها نمادي از انسجام و همبستگي ملي را به نمايش گذاشتند بلكه پاسخي محكم به دشمنان خارجي و تفرقهافكنان داخلي دادند كه در تثبيت دستاوردهاي انقلاب و تداوم حركت آن، در نهايت تدبير و اميد ايستادهاند. بر همين اساس رئيسجمهور طي سخناني در جمع راهپيمايان تهراني با تاكيد بر وفاق و همبستگي عمومي و پرهيز از ايجاد شكاف و تقابل در ميان اقشار مختلف مردم بر لزوم وحدت بيشتر همهگروهها و همگرايي اجتماعي براي دستيابي به قلههاي حماسه ملي و دفاع از سنگرهاي انقلاب و رفع مشكلات داخلي و خارجي پافشاري كرد. واقعيت اينست كه اتحاد و همدلي ملي در موقعيت كنوني و متحد كردن صفوف داخلي، مستحكمترين مانع در راه زيادهخواهيهاي دشمنان انقلاب خواهد بود و ميتواند تثبيتكننده آرمانهاي امام در مسير ناهموار بينالمللي باشد.
در آغاز اين هفته مجلس شوراي اسلامي بررسي لايحه بودجه را پس از كنكاش در كميسيون تلفيق و بيش از 10 روز كارشناسي در صحن علني به پايان رساند و آنرا براي تاييد نهايي به شوراي نگهبان ارسال كرد. اين موضوع كه در طول سالهاي اخير به دليل تاخير دولت نهم و دهم در ارائه بموقع لايحه بودجه به مجلس به اوايل سال بعد كشيده ميشد اكنون با اقدام به هنگام و قانوني دولت يازدهم روال منطقي به خود ميگيرد و انتظار ميرود موجب برقراري نظم و انضباط مالي در دخل و خرج دولت در سال آينده گردد.در اين هفته همچنين نمايندگان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي پس از سه دور مذاكرات فني و فشرده با انتشار بيانيه مشتركي براي هفت اقدام عملي ديگر توافق كردند كه ايران در جهت شفافسازي تا 25 ارديبهشت سال آينده آنرا اجرايي خواهد كرد. بر اساس توافق ايران و آژانس به نام "چارچوب همكاري" به همراه ضميمه 6 صفحهاي آن، ايران تا سه ماه بعد، اطلاعات لازم را از فعاليتهاي هستهاي خود به آژانس ارايه خواهد كرد و آژانس نيز در زمينه پيشرفت در اجراي اين اقدامات، به شوراي حكام گزارش خواهد داد.
در مسائل بين المللي، اين هفته مذاكرات درباره حل بحران سوريه در ژنو از سرگرفته شد. دور دوم مذاكرات موسوم به "ژنو 2" درحالي برگزار شد كه دور اول اين مذاكرات بدون هيچ دستاورد قابل ذكر پايان يافته بود. اخضر ابراهيمي، نماينده سازمان ملل كه گردانندگي اين مذاكرات را برعهده دارد اذعان كرد دور دوم مذاكرات دشوارتر از دور اول است. وي همچنين اعتراف كرد مذاكرات تاكنون هيچ پيشرفتي نداشته است. اخضر ابراهيمي در عين حال دستور كاري را پيشنهاد كرد تا براساس آن، دو موضوع "مبارزه با تروريسم در سوريه" و "تشكيل دولت انتقالي"، همزمان مورد مذاكره طرفين قرار بگيرد.
دولت سوريه اين دستور كار را رد كرده و مسئله اصلي سوريه را تروريسم ميداند و تاكيد دارد زيربار خواسته غيرقانوني مخالفان، كه نهايتاً خواستار آن هستند تا از خروجي كنفرانس ژنو، بركناري بشار اسد را به دست آورند، نخواهد رفت. دولت سوريه اين ادعا را نيز كه ژنو 1 بر كنارهگيري بشار اسد تاكيد داشته است رد ميكند و معتقد است سرنوشت حكومت اسد را تنها انتخابات مشخص ميسازد و تنها مردم سوريه هستند كه صلاحيت دارند با رأي خود، آينده سياسي اين كشور را رقم بزنند.با آغاز دور دوم مذاكرات ژنو، يك آتش بس سه روزه در شهر بحران زده حمص برقرار شد و كاروانهاي كمك رساني اجازه يافتند پس از ماهها، وارد اين شهر شوند و همچنين شماري از مردم كه خواهان خروج از شهر بودند مجال پيدا كردند خارج شوند.
همزمان با برگزاري مذاكرات، تروريستهاي تكفيري در روستايي به نام "معان" در استان "حماه" جنايتي تازه آفريدند و 25 نفر از اهالي اين روستا را كه از علويها و طرفداران حكومت بشار اسد بودند قتل عام كردند تا نشان دهند كه هيچگونه اعتنايي به مصالحه و مذاكره ندارند و تنها در انديشه جنايت افروزي هستند.اين هفته، مردم بحرين سالگرد انقلاب خود را با حضور گسترده در خيابانها و برگزاري تظاهرات اعتراضي عليه رژيم ديكتاتوري منامه گرامي داشتند. مردم بحرين سه سال است كه با وجود برخوردهاي وحشيانه و ضدانساني رژيم آل خليفه به مبارزه برحق خود ادامه ميدهند. ملت مقاوم بحرين در طول سه سال گذشته ظلم و ستمهاي فراواني را از سوي باند جنايتكار و فاسد حاكم بر بحرين متحمل شدهاند با اينحال همچنان، استوار و به صورت مدني و مسالمتآميز به اعتراضات خود ادامه ميدهند.
تلاشهاي مذبوحانه رژيم بحرين براي خاموش كردن شعله انقلاب مردمي اين كشور نه تنها هيچ نتيجهاي نداشته است بلكه بيآبرويي و رسوايي را براي رژيم آل خليفه و حاميان خارجي آن، به خصوص رژيم عربستان كه بيشرمانه ارتش خود را براي كمك به رژيم ديكتاتوري آل خليفه و ريختن خون مردم به اين كشور گسيل داشته، به ارمغان آورده است.رژيم بحرين كه در برابر استقامت ملت بحرين مستاصل مانده به اقدامهاي جنون آميز روي آورده است. كشتار و شكنجه معترضان، بكارگيري گازهاي سمي و مرگبار عليه تظاهر كنندگان، حمله به بيمارستانها و بازداشت و شكنجه كادرهاي پزشكي، تخريب مساجد و اخيراً، انحلال مجمع علماي شيعه از جمله اقدامات سركوبگرانه، رژيم بحرين بوده است.اين موضوع كه پس از گذشت سه سال مردم بحرين با همان شور و حرارت روزهاي اول انقلاب در صحنه هستند دليل قاطعي است كه رژيم در متوقف ساختن انقلاب ناكام مانده و نشانههاي موجود حاكي است كه انقلاب مردم بحرين به پيروزي نهايي نزديك ميشود.
اين هفته، مصر نيز درحالي شاهد سالگرد انقلاب اين كشور بود كه اعتراضات ضد دولتي همچنان ادامه داشت. مردم مصر سه سال قبل، با يك قيام همگاني رژيم مستبد گذشته را ساقط كردند تا حكومتي مبتني بر آراي مردم را بر سركار بياورند.با اينحال، در سه سال گذشته اتفاقاتي افتاد و كار را بدانجا رسانيد كه اكنون، مردم مصر كه از زير ديكتاتوري رژيم مبارك نجات يافتند خود را گرفتار ديكتاتوري كودتاچيان ميبينند.گروهي از نظاميان به سركردگي "عبدالفتاح السيسي" تابستان گذشته دولت منتخب اين كشور را سرنگون كرد و محمد مرسي رئيسجمهور را نيز بازداشت و زنداني نمود. اقدام كودتاچيان با واكنش خشمگين مردم مواجه شد و تظاهرات گستردهاي عليه كودتاچيان برگزار گرديد كه تا امروز ادامه داشته است.
اين اعتراضات تاكنون بيش از هزار كشته داشته است، با اينحال مجامع جهاني و قدرتهاي بينالمللي در مقابل اين اقدامات سكوت كرده و با اين عمل، كودتاچيان را براي ادامه اقدامات غيرقانوني تشويق نمودهاند. در تازهترين تحول، السيسي، سركرده كودتاچيان خود را نامزد انتخابات رياست جمهوري كرده است. همزمان دادگاه نظاميان، مرسي را تحت محاكمه قرار داده است. مضحك اين است مرسي كه در انتخابات با رأي اكثريت مردم به رياست جمهوري رسيد و رئيسجمهور قانوني و مشروع اين كشور محسوب ميشود در بازداشت و تحت محاكمه قرار دارد و نظاميان كه با كودتا و قتل و كشتار معترضان بر مسند قدرت نشسته اند، در جايگاه قاضي قرار گرفتهاند و هيچ صداي اعتراضي نيز از سوي دولتهاي مدعي دفاع از حقوق بشر و طالب مردم سالاري شنيده نميشود و اين، از شگفتيهاي صحنه سياسي در جهان امروز است.
حشمت الله فلاحت پیشه ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز را به مطلبی با عنوان«ترك همزمان در سد تحريم و ايرانهراسي»اختصاص داد:
اتفاقي كه در موضوع تحريم ايران افتاده و بر اساس آن اوباما رئيسجمهور آمريكا و فرانسوا اولاند رئيسجمهور فرانسه بار ديگر درباره افزايش تحريمهاي ايران صحبت كردهاند را ميتوان از چند جنبه مورد بررسي قرار داد.باراك اوباما بيش از هرچيزي بهدنبال مديريت توافق ژنو و موضوع تحريمهاي ايران است، با اين عنوان كه همچنان فشار به ايران حفظ شود تا بهتدريج بتواند در راستاي اهدافي كه در قبال برنامه هستهاي ايران پيشبيني كرده است پيش برود. نوع واكنشي كه اوباما نسبت به كنگره داشت و از آنها خواست تحريمهاي جديدي عليه ايران تصويب نكنند و در صورت چنين كاري تحريمها را وتو خواهد كرد، در مقايسه با واكنشي كه در نشست خبري مشتركش با اولاند در برابر تحريمهاي ايران اتخاذ كرد بيانگر نگراني اوباما در به ثمر نرسيدن سياستش در قبال ايران است.واكنشهاي جان كري و وندي شرمن معاون كري نيز همگي در همين قالب ميگنجد.تلاش براي مديريت تحريمها و توافق ژنو از سوي اوباما و تيمش در شرايطي صورت گرفته است كه يك سمت اين مديريت به اين موضوع مرتبط است كه وي ميداند اگر تحريم تازهاي عليه ايران شكل بگيرد، ايران كليت توافق را بر هم خواهد زد كه اين موضوع براي اوباما يك شكست محسوب خواهد شد.
در شرايطي كه اوباما تاكنون در طرحهاي خود با شكستهاي متعددي مواجه شده است و اين شكستها باعث شده رئيسجمهور آمريكا با قفل محبوبيت مواجه شود،يك شكست ديگر براي وي سنگين خواهد بود.اوباما اكنون از 43درصد محبوبيت در بين مردم آمريكا برخوردار است و اين در حالي است كه كلينتون آخرين رئيسجمهور دموكرات آمريكا در دور دوم رياستجمهوري خود 60 درصد محبوبيت داشت.اين خطري است كه از درون حزب دموكرات آمريكا را تهديد ميكند. از زاويه ديگر، سمت ديگر مديريت اوباما به فشارهاي وارده از سوي جمهوريخواهان و سناتورها برمي گردد.در واقع اگر با اقدامات اوباما در سد تحريمهاي ايران رخنهاي شكل بگيرد، امكان فرو ريزي اين سد وجود دارد كه اين نشاندهنده ناتواني اوباما در مديريت مسئله ايران است. در حاليكه سياست آمريكا برداشتن آجر از روي اين سد است نه ايجاد ترك يا رخنه در سد و اين موضوع اساس اختلاف اوباما با جمهوريخواهان است، تحليل جمهوريخواهان اين است كه كاهش تحريمهاي ايران كه تاكنون كم سابقه بوده منجر به ترك برداشتن ديوار تحريمها ميشود،چون فضاي رواني تحريم به اعتقاد آنها از فضاي عملي تحريم مهمتر است.
اوباما مدعي است كه اين فضا را مديريت كرده اما اكنون و پس از توافق ژنو شرايطي شكل گرفته است كه تحليل پانزده سناتور دموكرات مخالف توافق ژنو و اغلب جمهوريخواهان تا حدي تقويت شده است و هياتهاي مختلف سياسي،پارلماني و تجاري از دنيا بهويژه اروپا به سمت ايران سرازير شدهاند.اين يعني سد تحريمها ترك برداشته و اوباما و تيمش مواضعي را مطرح كردهاند تا در قالب آن به رقباي خود تعهد مديريت تحريمها و ديپلماسي را بدهند. در اين راستا دو موضوع مشخص شده است،يكي موضوع برچيده شدن بخشهايي از برنامه هستهاي ايران و ديگري طرح ادعاهاي جديد خارج از توافق ژنو با موضوع مذاكره درباره موشكهاي بالستيك و موضوعاتي چون تروريسم و حقوق بشر همگي تلاشهايي است براي ايجاد بهانههاي لازم جهت حفظ تحريمهاي ايران.اما همه اين تلاشها نشان ميدهد آمريكاييها نه تنها در طرح تحريمها موفق نبودهاند و سد تحريمها ترك برداشته است بلكه از سوي ديگررفتار كشورهاي اروپايي نشان داد طرح ايران هراسي آمريكاييها نيز موفق عمل نكرده است و شكافي عميق در اين طرح شكل گرفته است.
آمريكاييها ده سال تلاش كردند تا تحريمها بر عليه ايران را جهاني كنند چرا كه اروپاييها تحريمهاي ايران را با عنوان تحريمهاي فرامرزي غيرقانوني ميشناختند.اما دولت آمريكا تلاش كرد اين تحريمها را در قالب قطعنامههاي شوراي امنيت فرامرزي كند. اكنون كه شركتهاي اروپايي به سمت ايران سرازير شدهاند تحريمهاي آمريكايي باز به سمت بخشي شدن و آمريكايي شدن در حركت هستند كه اين موضوع براي دولت آمريكا احساس خطر ايجاد كرده و باعث شده است رفتار دولتمردان آمريكايي در قبال ايران رفتاري متناقض و خشمگين باشد.
باز هم حشمت الله فلاحت پیشه در مطلبی که با عنوان«نااهلان در قالب افراط»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند اینگونه نوشت:
واکنش ها به راهپيمايي 22 بهمن امسال از يک روز پيش از مراسم، وقتي که روحاني، هاشمي رفسنجاني، خاتمي و به طور مشخص افراد و گروههاي برجسته اصلاح طلب از مردم دعوت کرده بودند که در راهپيمايي شرکت کنند، آغاز گشت. گروهي موافقت و عده اي ديگر نيز مخالفت خود را با حضور در مراسم امسال ابراز کرده بودند. البته برخي از کساني که مخالفت کرده بودند دليل خود را حضور تندروها و شعارهاي خاص آنها در تضاد با همدلي و يکپارچگي ملت بيان کرده بودند. موافقان اما به خاطر حمايت از روحاني و دولت وي در اين مراسم شرکت کرده و خواستار آن شده بودند که مردم اجازه ندهند انقلاب به دست نا اهلان افراطي بيفتد.
رئيس جمهوري به عنوان سخنران اين مراسم بيان داشت که بزرگداشت پيروزي انقلاب با جمعيتي کثيرتر و اتحادي بيش از گذشته برگزار شده است. وي همچنين بر حرکت دائمي به سمت فن آوري هسته اي تأکيد کرد و ضمن آن بر مذاکرات عادلانه و سازنده در چار چوب مقررات بينالمللي با قدرتهاي جهاني تأکيد نمود و خبر داد در روزهاي آينده اين گفت وگوها بر مبناي حسن نيت و صلح طلبي ملت ايران ادامه خواهد يافت. اما در عين حال وي تهديدهاي مقامات آمريکايي را بي ارزش و کودکانه خواند. يکي ديگر از محورهاي سخنراني روحاني دفاع از عملکرد دولتش بود که به گفته وي در مدت شش ماه پس از تشکيل اين دولت تمام کشور شاهد آرامش بيشتري بوده و اقتصاد هم رو به بهبود ميرود. وي همچنين نويد روزهاي بهتري را داد و با اشاره به فساد فوق العاده گسترده در دولت قبل بر مبارزه با آن تأکيد کرد و در زمينه سياستهاي داخلي قول داد که دولت به تمام وعدههاي انتخاباتي اش، از جمله تدوين حقوق شهروندي، عمل کند.
وي ياد آوري کرد که انقلاب، قيامي بر عليه رژيم مستبد و دولت کودتايي بوده است و حرکت 35 سال پيش مردم از جمله براي دموکراسي و آزادي هنوز ادامه دارد. اما چرا حرفهاي مصالحه جويانه و همگرايانه رئيس جمهوري گوش شنوايي در ميان تندروهاي داخلي ندارد؟ چرا امروز شعارهاي جنگ طلبانه و ضد مذاکره به ظاهر در پاسخ به آمريکا ولي در اصل به نيت مقابله با دولت سر داده ميشود و يا در پوسترها به چشم ميخورد؟تعداد کساني که در سي و پنجمين سالگرد انقلاب در تهران و شهرهاي ديگر به خيابانها آمدند، به گفته رئيس جمهور، امسال بيشتر از سالهاي گذشته بود؛ چون به باور اصلاح طلبان امسال گروههاي ديگري هم که سال هاست در حاشيه قرار گرفته بودند پس از انتخابات رياست جمهوري به متن بازگشته اند. اما در اين مراسم بر خلاف توصيههاي مطرح شده مبني بر پرهيز از طرح شعارهاي اختلاف افکنانه، تندروها نسبت به سالهاي گذشته، واکنشهاي عصبي تر وشديد تري از خود نشان دادند، شايد به خاطر حضور مردم به ويژه اکثريتي که با ايدههاي رئيس جمهوري همگام بودند.
به گزارش رسانهها برخي از لباس شخصي ها، تعدادي از کساني را که با ديدن اکبر هاشمي رفسنجاني رئيس کنوني مجمع تشخيص مصلحت نظام و رئيس جمهوري اسبق در حمايت از او شعار دادند، دستگير نمودند. در جاي ديگر افراطيون با فريادهاي مرگ بر آمريکا، محمد جواد ظريف وزير خارجه را در بخشي از راهپيمايي همراهي کردند. در فاصله يک صد متري جايگاه سخنراني رئيس جمهور، پلاکاردهايي توهين آميز و ضد وحدت در دست برخي تندروها بود؛ تصويري فتوشاپي از کانديداهاي معترض سال 88 و سيد محمد خاتمي، رئيس جمهور دو دوره پيش، در حال اعدام با اين جمله: «مطالبه امت: محاکمه سران فتنه». گروهي از جوانان نيز که به دعوت اصلاح طلبان قصد شرکت در راهپيمايي را داشتند توسط برخي نيروهاي خودسر بازداشت شدند. بازداشت شدگان پوسترهايي در حمايت از حسن روحاني و با امضاي «جوانان اصلاح طلب» در دست داشتند. بيانيه هشت ماده اي تنظيم شده نيز که به نام همه مردم قرائت شد، کپي برداري بود از نمونههاي مشابه هشت سال گذشته.
در بندهايي از اين بيانيه دولت طوري توصيف ميشد که گويي در مقابل حاکميت قرار گرفته است. بيانيههايي نيز در نقد توافق هسته اي ژنو توسط يک گروه مجعول به نام جنبش مردمي دفاع از استقلال ايران چاپ و توزيع شده بود. و در يکي از هفت بند آن نوشته شده بود که توافق محرمانه اي ميان وزارت امور خارجه ايران با اروپا و آمريکا وجود دارد که از چشم همگان مخفي مانده است! شعارهاي برخي راهپيمايان و پلاکاردهايي که در دست داشتند نيز با تأکيد بر گزينه جنگ، که مطلوب اسرائيل است، توافق در زمينه مسائل هسته اي را نفي ميکردند.در مراسم تهران تنها کسي که لحن متفاوتي داشت روحاني بود، و گرنه ديگر گردانندگان اين راهپيمايي همان حرفهاي سالهاي پيش خود را تکرار کردند؛ سخناني که ميتوان گفت اين بار بسيار تندتر از هميشه بيان شد. افراطيون ميخواستند نشان دهند که توانايي آن را دارند که چنان جوي ايجاد کنند که اگر کسي عکس رئيس جمهوري را هم بالا ببرد دستگير ميشود و اين خبر خوبي براي آقاي روحاني نيست.
به نظر ميرسد نيروهاي پنهان و آشکار اقتدار گرا، که از شکست خود در انتخابات رياست جمهوري و حضور اکثريت مخالف با ايشان در 22 بهمن به شدت عصباني هستند، ميخواهند آقاي روحاني و هواداران وي را تهديد و نا اميد کنند. اقليت افراطي اکنون در قالب دو گروه فعالند؛ اول گروهي که به سبب دريافت «نه» بزرگ در 24 خرداد از سوي اکثريت، جايگاه اقتصادي و دولتي خود را از دست داده اند و به همين سبب نيز با هر آنچه دولت انجام ميدهد مخالفت ميکنند و سود و نفع خود را برتر از منافع ملي ميدانند و تا شکست کامل دولت اعتدال از پاي نمينشينند. اين گروه چه در عرصه مجلس، چه صحنه رسانه و اکنون پهنه خيابان با توسل به منابع نهادي و دولتي از هر گونه اخلال در کار دولت دريغ نميکند. گروه ديگر البته به سبب القائات گروه اول يا باور به عقايدي تندروانه و نا آگاهي سياسي به سبب دفاع از ارزشهاي تلقين شده هر از گاهي به عنوان بدنه عمل کننده وارد ميدان ميشوند.آنها به زعم خود از ارزشها و ايده آلهاي خويش دفاع ميکنند، بي آن که لحظه اي به خود زحمت تفکر در اين مسائل را بدهند.
ايشان آنچنان تحت تلقينات گروه اول قرار دارند که حتي مسلّمات دين و فرمايشات مقام معظم رهبري را در رفتاري خوارج گونه پشت سر ميگذارند. اين گروه در حالي قصد دارد جامعه را به تبعيت از تک صداي اقليت وا دارد که همين رفتار شاه باعث شد که مردم در 35 سال پيش نداي آزاديخواهي سر دهند و ديکتاتور را مجبور به گريز از کشور کنند. رئيس جمهور نيز البته بايد مراقب باشد که اگر در مقابل اين قدرت نماييهاي اقليت تندرو ساکت بنشيند و يا به سخنان و رفتار مدارا جويانه خود با اين طيف ادامه دهد بايد منتظر ريزش فراوان حاميان اجتماعي خود باشد.
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«مقام معظم رهبری:افقهای روشنیدر مقابل جوانان قرار دارد»در ستون یادداشت خود به چاپ رساند:
حجتالاسلام والمسلمین محمد محمدیان، رییس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، پیام شفاهی حضرت آیتالله العظمی خامنهای، رهبر معظم انقلاب خطاب به نشست سراسری اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل را قرائت کرد.به گزارش ایسنا، متن این پیام شفاهی که در اردوی سراسری اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در مشهد قرائت شد، به شرح زیر است:«سلام مرا به فرزندان انقلابیام برسانید و از تلاشهای جهادگونه آنان در ترویج و پاسداری از آرمانهای امام و انقلاب تشکر کنید و چند نکته را به آنان یادآوری کنید:
1- در کنار تحصیل علم و دانش از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهلبیت (علیهمالسلام) بهره ببرید.
2- شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصه جنگ نرم بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتروار میطلبد؛ با تمام وجود خود را برای این عرصه آماده کنید.
3- نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایههایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن تمام ظرفیتهای خودتان را بهکار گیرید و در این مسیر به وعدههای خداوند اطمینان داشته باشید.
4-تشکیلات میتواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزشهای عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ و بر صمیمیت و همدلی بین اعضا تاکید کنید.
5- افقهای روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پرتوان شما آیندهای امیدبخش در پیش رو خواهد داشت؛ بر تلاشهای خود بیفزایید و برای رسیدن به قلههای پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید.
در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«آيا تنها ما ايرانيان از کالاي رايگان لذت ميبريم؟»نوشته شده توسط مجيد سليمي بروجني اختصاص یافت:
اواسط بهمن ماه جاري شاهد دو رخداد بليت رايگان سينما و همچنين توزيع سبد کالا بوديم. وجه مشترک اين دو رويداد تشکيل صفهاي طولاني مردم بود که به عنوان يک اتفاق کم سابقه، تصاويرشان به سرعت در فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي انعکاس يافت و اين رفتار، تحليلهاي متفاوتي را به دنبال داشت.
گروهي به نفي آن پرداختند و گروهي نيز با طبيعي جلوه دادن اين رفتار مردم، سعي کردند نشان دهند که اين رفتار در همه جاي دنيا فراگير بوده و منحصر به مرزهاي ايران نيست. بررسي آنچه در اين دو ماجرا به قوع پيوست اين سوال را در ذهن به وجود ميآورد که آيا در آينده و در ساير حوزهها نيز امکان بروز چنين رفتاري از هموطنانمان خواهيم بود؟ يعني اگر روزي قرار باشد مثلا کنسرت موسيقي و يا مسابقات بزرگ فوتبال و يا واليبال به صورت رايگان برگزار گردد باز هم شاهد هجوم مردم خواهيم بود؟ آيا تنها ما ايرانيها هستيم که در چنين شرايطي اينگونه واکنشها را از خود نشان ميدهيم؟
بدون شک، تمايل به تصاحب کالا و خدمات رايگان، محدود به طبقه يا قشر خاصي از مردم نبوده و نخواهد بود. تصوير صفهايي که براي تماشاي فيلم رايگان، دريافت برنج و مرغ و تخممرغ رايگان، ساندويچ مجاني و... تشکيل ميشود، تاييد کننده اين ادعا ميباشد.
اين عادت سالها و دهههاست که در ميان ما نهادينه شده و بايستي قبول کنيم که ميتوان براي اين خصلت مردم، حد و مرزي تعريف کرد. با يک نگاه مردم شناسانه و جامعه شناسانه در اين مقوله ميتوان گفت چنين رخدادي در بسياري از کشورهاي جهان روي ميدهد و موجب حيرت هيچکس نيز نميشود. درهرکجاي دنيا مردم از کالاي مجاني استقبال ميکنند. در کشورهاي پيشرفته کمتر اتفاق ميافتد که کالايي مانند آنچه در ايران شاهدش هستيم، مجاني عرضه شود، اما حتي در اين کشورها نيز گاهي اوقات شاهد عرضه کالاهاي مجاني هستيم.
اين امر به خصوص زماني رخ ميدهد که کمپانيها ميخواهند محصولات جديد خود را به مصرف کنندگان معرفي نمايند. براي اين کار شرکتها معمولا محصولات خود را در مراکز شهر به طور مجاني بين مردم تقسيم ميکنند و اگر تا به حال شاهد اين صحنه بوده باشيد، در مييابيد که خصوصيات مشابهي بين واکنش ايرانيان و آنها براي دريافت کالاي مجاني وجود دارد. وقتي ميتوان موارد مشابه بسياري را از واکنش هيجاني مردمان نسبت به کالاي مجاني در ديگر کشورها ديد، ديگر چگونه ميتوان به ايرانيان نقد کرد؟ جامعه ايران از روند جهاني شونده مصرف مستثني نيست. اما ميتوان گفت احتمالا به واسطه تحريم اقتصادي و برخي نابرابريها گرفتار فشار و فقر مضاعف است و شدت واکنشها به مصرف کالاهاي مجاني شديدتر است. طبقه متوسط محور چنين جامعهاي است.
تحقيقات متعددي نشان دادهاند، مردم در جوامعي مثل ايران هنگامي که مورد پرسش قرار ميگيرند که به کدام جايگاه طبقاتي تعلق دارند، طبقه متوسط را انتخاب ميکنند. به دلايل متعددي در دهک بالاي درآمدي نيز علاقمندند که خود را در طبقه متوسط نشان دهند. ظاهرا طبقه متوسط طي سه دهه اخير بسيار گسترده شده است و ظاهرا هشدار کارشناسان در مورد فشار برطبقه متوسط به واسطه اجراي قانون هدفمندي يارانهها نيز بيربط نبوده و مرتبط با اين گستردگي بود. به همين دليل است که شناخت واکنشهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي طبقه متوسط بسيار دشوار ميباشد. طي چند سال اخير به سبب شرايط اقتصادي و اجتماعي به وجود آمده، طبقه متوسط بسيار تحت فشار بوده است. ميتوان گفت ولع در جامعه مصرفي نتيجه حس نفي کميابي است. کميابي هم وجود دارد و هم ندارد.
همين امر باعث ميشود نيازش بيش از نياز حياتياش باشد. انباشتگي و وفور از يک سمت و کاهش تقاضاي موثر از سمت ديگر ميتواند موجب بروز چنين واکنشهايي گردد. ولع در جامعه مصرفي نشانه انباشت مصنوعي است که به وجود آمده و نيازهاي مختلفي را پديد آورده است. به بيان ديگر ميتوان گفت انسان در جامعه مصرفي جديد زياده خواه شده است. امروز کارشناسان و حتي عامه مردم انتظار تصميمات منطقيتري از دولت يازدهم دارند. دولت يازدهم و سياستگذارانش بايستي رفتارهاي جامعه مصرفي را در سياستهايشان بهتر بشناسند. جامعه ما مصرف کنندگاني دارد که رفتارهايشان صرفا اقتصادي نبوده و بسياري از رفتارهايشان قابل پيشبيني نيست. استفاده هرچه بهتر از اين دو تجربه ميتواند به دولت تدبير و اميد در تصميمسازيهاي آينده کمکهاي شاياني بکند.