نسخه چاپی

دو مشكل اصلی بحران سوریه

سفر چند روز پیش جان كری به روسیه و مذاكره با پوتین درباره سوریه نشان از عزم امریكا و روسیه و به تعبیری قدرت‌های جهانی برای رسیدن به یك توافق درباره بحران سوریه بود.

به گزارش نما به نقل از روزنامه اعتماد: سفر چند روز پيش جان كري به روسيه و مذاكره با پوتين درباره سوريه نشان از عزم امريكا و روسيه و به تعبيري قدرت‌هاي جهاني براي رسيدن به يك توافق درباره بحران سوريه بود.

امريكايي‌ها پيشتر از موضع اوليه خود مبني بر ضرورت كناره‌گيري بشار اسد عقب‌نشيني كرده بودند، بنابراين بخشي از راه مشترك طي شده بود، ولي اينكه كدام گروه‌ها بتوانند در مذاكرات صلح شركت كنند هنوز محل اختلاف است. بنابراين محور اختلافات را مي‌توان درباره سرنوشت اسد و گروه‌هاي مذاكره‌كننده براي رسيدن به صلح خلاصه كرد.

درباره سرنوشت اسد و باقي ماندن يا نماندنش در قدرت از چند منظر بايد بحث كرد. ابتدا از زاويه منطقي قضيه است. اينكه كشورهاي خارجي بتوانند به صورت پيش‌فرض، رييس‌جمهور يا حاكم يك كشور را كنار بگذارند، محل ايراد و سوال است.

حتي اگر اين رييس‌جمهور از خلال فرآيند دموكراتيك روي كار نيامده باشد. چنين رفتاري بيشتر شبيه يك بحث شخصي خواهد بود. كشورهاي ديگر مي‌توانند به شكل‌گيري فرآيند دموكراتيك يا صلح و سازش كمك كنند، اگر اين فرد در آن فرآيند حضور داشت و انتخاب شد ديگر جايي براي اعتراض نمي‌ماند و اگر هم انتخاب نشد چه بهتر. ضمن اينكه تجربياتي از اجراي اين نوع سياست، نشان داده است كه اين‌گونه دخالت‌هاي مصداقي در امور كشورها حتي اگر به حذف يك حاكم مستبد هم منجر شود، چون مبتني بر يك فرآيند دموكراتيك و ناشي از يك تفاهم و سازش فراگير نيست، ابعاد فاجعه‌باري پيدا خواهد كرد. تجربه ليبي براي جامعه جهاني كفايت مي‌كند كه دنبال اين شيوه‌ها نبايد بود.

مشكل ديگري كه بسيار مهم است و بايد به آن توجه كرد، غيرممكن بودن شكل‌گيري فرآيند كامل دموكراتيك از طريق فشار خارجي در يك كشور در حال توسعه و بدون تجربه و پيش‌زمينه دموكراتيك است. به ويژه كشوري كه با سال‌ها جنگ داخلي مواجه شده و كينه و نفرت ناشي از جنايت‌هاي طرفيني تا عمق جامعه رسوخ يافته است. در چنين جوامعي نمي‌توان از طريق انتخابات به جايي رسيد كه جامعه را به آرامش برساند، زيرا زيرساخت‌هاي دموكراسي در آن فراهم نيست. بهترين راه، رسيدن به نوعي تفاهم در سطح گروه‌ها و اقوام و مذاهب گوناگون است به‌طوري كه وحدت نهايي بر اثر توافق ميان حاملان و نمايندگان شكاف‌هايي كه در جامعه است شكل بگيرد. تفاهم را بايد دومرحله‌اي كرد، يك مرحله تفاهم دروني ميان گروه‌ها و اقوام و... درگير و در مرحله بعدي تفاهم ميان اين گروه‌هاست.

بحث سرنوشت اسد از يك حيث ديگر هم مهم است، زيرا اسد يك فرد نيست و اگر از اكنون و به‌صورت پيش‌فرض سرنوشت او را با حذف از قدرت گره بزنند، به معناي تغيير در موازنه قواي موجود است و بحران را شدت مي‌بخشد. اگرچه به لحاظ غيررسمي اسد و گروه‌هاي اجتماعي و سياسي حامي وي مي‌پذيرند كه پس از رسيدن به يك تفاهم وي كنار رود، ولي پذيرش اين مساله به صورت رسمي موجب تشديد بحران از طريق تغيير موازنه قوا به سود مخالفان خواهد شد. ترديدي نيست كه يكي از دلايل اصلي اصرار مخالفان بر حذف اسد رسيدن به همين نتيجه است. در واقع آنان از اين طريق قصد تحقق پيروزي براي خود را دارند. حذف اسد محصول گفت‌وگو و توافق است و نه شرط اوليه براي رسيدن به توافق. بنابراين بهترين سياست، مسكوت گذاشتن بحث سرنوشت اسد است.

به صورت غيررسمي همه مي‌دانند كه اگر گروه‌هاي درگير و دولت به يك تفاهم و سازش موثري برسند، اسد نيز مآلاً كناره‌گيري خواهد كرد. در اين ميان شايد مشكل اصلي اين است كه گروه‌هاي شركت‌كننده در مذاكرات كدام‌ها بايد باشند؟ واقعيت اين است كه تقابل اصلي در برابر دولت اسد از سوي داعش و جبهه النصره نزديك به القاعده است و ساير گروه‌ها يا مخالفت سياسي و پشت ميزي دارند يا در عرصه جنگ ضعيف هستند. بنابراين معلوم نيست آتش‌بش با گروه‌هاي غيروابسته به القاعده و نيز مخالف داعش اثر عملي چشمگيري در جنگ داخلي سوريه داشته باشد. مشكل اصلي اين است كه اين گروه‌ها به دليل فقدان نظارت مدني و طولاني شدن جنگ داخلي و نيز وابستگي‌هاي مادي و سياسي آنان به دولت‌هاي عربستان، قطر، تركيه و اردن، بيش از آنكه يك گروه ملي شناخته شوند، ناچار هستند از منويات كشور حمايت‌كننده تبعيت كنند.

از اين رو نمي‌توان اميدوار بود كه در اين رابطه به توافقي جدي و كامل رسيد. حداقل در چشم‌انداز كوتاه‌مدت چنين توافقي دور از انتظار است. به ويژه آنكه عربستان ابايي ندارد كه از گروه‌هاي تندرو و وابسته به القاعده حمايت كند، به اين دليل روشن كه اگر از آنها براي حضور در مذاكرات حمايت نكند، از يك سو كفه ترازوي قدرت خود را در سوريه سبك كرده است و از سوي ديگر منطق حمايت‌هاي پيشين خود را به اين گروه‌ها زير سوال برده است و سرمايه‌هاي كلاني را كه در آنجا صرف كرده است، به هدر مي‌رود. در كنار مشكلات اوليه‌اي كه در رسيدن به يك توافق جامع وجود دارد، جنگ داخلي عوارض فاجعه‌باري را ايجاد مي‌كند كه بعضاً هيچگاه قابل حل نخواهد بود.

همان‌طور كه در بوسني و جنگ داخلي بالكان شاهد آن بوده‌ايم. كينه‌ها و خشونت‌ها، تخريب‌ها، مهاجرت‌هاي داخلي و خارجي، بيكاري و از ميان رفتن زيرساخت‌ها و... جملگي سبب مي‌شوند كه حل مشكلات بيش از پيش سخت شود. با وجود اين قطعنامه صادره از سوي شوراي امنيت نشان مي‌دهد كه قدرت‌هاي اصلي در راه گام برداشتن به سوي حل منازعه هستند. اين قطعنامه نشان داد كه حل بحران‌هاي منطقه‌اي بدون حضور كشورهاي اصلي صاحبِ حقِ وتو در شوراي امنيت، اگر غيرممكن نباشد، به‌طور قطع سخت است. ايران نيز تنها در شرايطي مي‌تواند بازي خود را خوب انجام دهد فارغ از اين ملاحظات بين‌المللي نباشد.

۱۳۹۴/۹/۲۹

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...