به گزارش نما به نقل از ایسنا: عطاءالله بهمنش پرانرژی به استقبالمان آمد و ما را به داخل هدایت کرد. او و همسرش از این که به دیدارشان رفتهایم خوشحال شدند. عطاءالله بهمنش ابتدا از دخترش گفت که به تازگی در خانهاش بوده و حالا که رفته، نبودش باعث ناراحتی اوست. او که به درستی نمیتوانست همه چیز را بیان کند، از حمایت همسرش دریغ نکرد و پس از این که حسابی از او تعریف کرد، گفت: چیز زیادی از دستگاه (دولت) نمیخواهم، روزگار را میگذرانم.
بهمنش در این دیدار از جهان پهلوان تختی گفت و اشارهای به سفرش به مکزیک داشت که برای بازیهای المپیک مکزیکوسیتی به آنجا داشته است. او از لابه لای حافظهی تار اما طلاییاش به بازیهای المپیک اشاره کرد و گفت: المپیک قبلا فوقالعاده خوب برگزار میشد. او توضیح داد که اکنون نمیداند وضعیت برگزاری بازیهای المپیک چگونه است ولی فکر نمیکند که مثل گذشته باشد!( با خنده)
استاد عطاءالله بهمنش همانطور که در گزارشگری رادیو و تلویزیون فردی خارقالعاده بود، در حرفهی روزنامهنگاری نیز چیرهدست به شمار میآمد. همسر این پیشکسوت عرصه رسانه در ادامه به زندگی حرفهای این روزنامهنگار قدیمی اشاره کرد و گفت: بهمنش نویسندگی را از دی ماه 1330 در مجلهی ورزشی «نیرو و راستی» که توسط «منیر مهران» و «منوچهر مهران» منتشر میشد، شروع کرد و همکاری خود را با آن نشریه تا هنگام تعطیلی در سال 1337 ادامه داد.
ایسنا میهمان استاد بهمنش
او همچنین اشاره کرد که بهمنش در سالهای 1333 تا 1337 در نشریه «امید ایران» نیز مینوشت و از نویسندگان اصلی «هفته نامه کیهان ورزشی» به شمار میآمد. او با نشریاتی همچون «روزنامه اطلاعات»، «گلبانگ»، «روزنامه ری» و تا همین اواسط دهه 80 شمسی با «ایران ورزشی» نیز همکاری داشته است. بهمنش پیش از این کارمند بانک ملی نیز بوده است.
همسر فداکار و وفادار استاد در ادامه به 3 سال پیش بازگشت و از روزهایی گفت که "خانه پر بود از کسانی که فکر میکردند عطاء دیگر دوام نمیآورد اما خدا خواست که معجزه شود." استاد ماند و حالا سرحال و قبراق برابر ما نشسته است و شاید که نه، حتماً این از اقبال بلند ما بوده که سایه استاد کماکان بالای سرمان مانده است.
عطاءالله بهمنش در یادآوری خاطرات گذشته کمی دچار مشکل بود اما یک نفر را به خوبی به یاد میآورد؛ دکتر عباس اکرامی بنیانگذار باشگاه شاهین و هم او که استاد قبلاً دربارهاش گفته بود: هیچکس مانند اکرامی به من چیزی را به طور خاص، یاد نداده بود."
همسر استاد بهمنش در روزگاری که او مشغول کار و تلاش شبانهروزی بود، ضمن کار از هفت فرزندشان نگهداری و آنها را تربیت کرده است. این بانوی قرص و محکم، وقتی روزگاران گذشته را به یاد میآورد کمی خم به ابرو میآورد و از سختیهای زندگی در غیاب همسرش گله میکند.
عکسی از استاد در المپیک 1968 مکزیکوسیتی
او گفت که همسرش مدام در سفر بود و عاشقانه به کارش مشغول بود و این زندگی را سخت میکرد. واژه "سخت" که از زبان همسر استاد بیرون میآمد، از دلتنگیها و غم هجران یاری خبر میداد که حالا به لطف خدای مهربان 65 سال از زندگی مشترکش را با او میگذراند.
عطاءالله بهمنش از سال 1337 در رادیو بود و سپس به تلویزیون رفت؛ این را هم همسرش گفت و افزود: مردم ایران عاشق استاد بهمنش بودند، طوری که وقتی تلویزیون، مسابقه فوتبالی را با صدای گزارشگر دیگری پخش میکرد و بهمنش همزمان در رادیو آن مسابقه را به شکل مستقیم گزارش و تفسیر میکرد، مردم صدای تلویزیون را میبستند تا تصویر تلویزیون را با صدای بهمنش ببینند.
او در ادامه از بیمهری تلویزیون و رادیو نسبت به همسرش گفت: "عطاء را بیرون راندند. بهمنش آنقدر در ورزش غرق است که در خواب هم از ورزش حرف میزند. زندگی اولش ورزش است. در تمام مدت مسافرت بوده است و بچهها را کمتر میدیده، اما عاشقانه کار کرده است."
استاد خوشبیان روزهای دور و خوشمشرب این روزها، در خلال حرفهایش یک یادگاری از خودش برای ما آورد. کتابی که در اصل، ویژهنامه جام جهانی 82 اسپانیا است و او با همکاری «بهمن صفوت» آن را نوشته است. جالبتر آن که دیپابچهای این کتاب را زندهیاد دکتر عباس اکرامی نوشته است.
یکی از کتابهای استاد بهمنش
همسر استاد باز هم از او برایمان گفت: بهمنش در تمام رشتههای ورزشی دست داشت اما فوتبال و کشتی در درجه اول و اولویت او قرار داشت. همیشه به او میگفتم خداوند سه چیز خوب را به تو داده است. خط خوب، بیان خوب و انشای خوب که هر سه برای تو در حد اعلاست.
آخرین تصویر ما از "استاد"، لحظه خداحافظی بود که با وجود سن بالا، با صلابت ما را تا محوطه بیرونی آپارتمانش همراهی کرد. ایستادگی، عزت نفس و برق نگاهش مانند روزهایی که در ورزش و رسانه یکهتازی میکرد، ذهن ما را درگیر خود کرده بود. اغراق نیست اگر بگوییم که حتماً در زندگیمان کار خوبی کرده بودیم که خدا برای پاداش، فرصت دیدار با این مرد بزرگ را برایمان فراهم کرد.
مردی كه در خواب هم از ورزش حرف میزند
بهمنش آنقدر در ورزش غرق است كه در خواب هم از ورزش حرف میزند. زندگی اولش ورزش است. در تمام مدت مسافرت بوده است و بچهها را كمتر میدیده، اما عاشقانه كار كرده است.
۱۳۹۳/۱/۲۴