به گزارش نما به نقل از روزنامه آرمان: موبایل از همان ابتدا که وارد ایران شد پدیده جذابی بود؛ اوایل به سبب گرانی سیمکارتها نمیشد آن را در دست همه دید اما بعد از رواج سیمکارتهای اعتباری کمکم موبایل تبدیل شد به وسیلهای که نیاز ضروری هر فرد به شمار میآمد. پس از سالها و با پیشرفت تکنولوژی و پس از گذر از آن همهگیری بلوتوث و آسیبهای فراوانش، نوبت به آمدن پدیدهای نوظهور به نام شبکههای اجتماعی موبایلی رسید.
اولین شبکهای که خیلی زود همهگیر شد اینستاگرام بود که فقط امکان تبادل عکس و ویدیوهای کوتاه داشت اما پس از اینستاگرام کمکم نوبت به شبکههایی رسید که امکان گفتوگوی متنی و صوتی و همچنین به اشتراک گذاشتن عکس و ویدیو به صورت خصوصی را دارا بود. معروفترین برنامهای که اسمش دهان به دهان میچرخید و هر روز بر مخاطبانش اضافه میشد، برنامهای تحت عنوان وایبر بود؛ برنامهای که همهگیرشدنش سبب شد تعداد زیادی از مردم گوشیهای قدیمی خود را کنار بگذارند و گوشیهایی تهیه کنند که امکان نصب این نرمافزار را داشته باشد.
این نرمافزار چهار سال قبل برای رقابت با اسکایپ که امکان گفتوگوی تصویری را با سراسر دنیا مهیا میکرد، روی آیفون طراحی شد اما پس از گذشت دو سال این برنامه قابلیت نصب روی سیستم عاملهای مختلف از جمله اندروید را پیدا کرد. اما در ایران این نرمافزار و سایر برنامههای مشابه از آغاز سال 93 به انبوهی از مخاطب رسید بهطوری که بسیاری از افراد در چندین شبکه موبایلی عضویت دارند.
امکانات بیشتر، اعضای بیشتر
در این سال با ورود هر برنامه تازه و امکانات جدید عدهای جذب برنامه تازه رسیده میشدند. برای مثال علت استقبال از واتسآپ تنها امکان ارسال ویدیو با زمان نامحدود بود، غالب کسانی که برای گفتوگو از سرویسهایی مثل وایبر و تانگو استفاده میکردند برای ارسال ویدیوهای طولانی واتسآپ را بهترین گزینه میدیدند.
لاین نیز طرفدارهای خودش را داشت. لاین علاوه بر امکان گفتوگو و تبادل فایل دارای یک صفحه شخصی برای به اشتراک گذاشتن انواع نوشتهها و عکسها برای عموم بود و از این جهت علاوه بر امکان تلفن و چت کارآیی فیسبوک برای برای مخاطبان موبایلی داشت. استقبال بالا از این نوع برنامهها، کشورهای مختلف را واداشت تا برنامههای نظیر این و با کارآیی بهتر تولید کنند بلکه مخاطبان بیشتری را به سمت خود بکشانند. کشور هند برای مخاطبانش هایک را به بازار فرستاد؛ شبکهای که میتوانست علاوه بر چت و تلفن و به اشتراکگذاری فیلم و عکس فایلهای دیگر نظیر وُرد و... را نیز با آن به اشتراک گذاشت. همین امکانات باعث شد هایک نیز در مدت کوتاهی مخاطبان زیادی را به سمت خود بکشاند.
تلگرام دیگر برنامهای بود که هم به سبب قابلیت ارسال هرگونه فایلی و هم به سبب صحبتهایی که مبنی بر فیلترشدن وایبر، لاین و واتسآپ به گوش میرسید در ایران محبوب شد؛ تقریبا اکثر مخاطبان آن شبکههایی که احتمال فیلتر شدنشان میرفت در تلگرام عضو شدند. پس از آن یک برنامه ایرانی به نام بیسفون به بازار آمد که استیکرهای ایرانی داشت و طراح آنها بزرگمهر حسینپور، کارتونیست مطرح ایران بود. این شبکه اجتماعی نیز به مرور مخاطبانش را یافت مخاطبانی که رو به افزایشاند.
سال اعتیاد به موبایل
اگرچه در جهان بیش از سه سال است که شبکههای موبایلی رواج یافته و در ایران هم دو سالی میشود که در موردش میشنویم اما از آغاز سال 93 اعتیاد مردم و بهویژه جوانان به موبایل و برنامههای موبایلی به حدی زیاد شد که اکثر جریانات اجتماعی در آن شکل میگرفت و خبرها بیش از آنکه از طریق روزنامهها و سایتها و خبرگزاریها منتقل شود در شبکههای موبایلی دست به دست میشد. اوایل سال وقتی صحبت از ورود نسل سوم و چهارم موبایل به میان آمد مجلسنشینان گفتند که در صورت این اقدام وزیر استیضاح خواهد شد چراکه احتمال استفادههای نادرست از تلفن تصویری و ... وجود دارد اما با وجود مخالفتها و نشیب و فرازهای فراوان نسل سوم و چهار موبایلی به بازار آمد و اکثر شبکههای موبایلی هم در دسترس همه مردم قرار دارد و تا کنون نیز فیلتر نشده است.
شهید شدن سرباز ایرانی
اولین موج دست به دست شدن خبر وقتی آغاز شد که هنوز چیز زیادی از آغاز سال نو نگذشته بود. یکی از سربازانی که گروگان گروهک تروریستی جیشالعدل بود توسط آنان شهید شد تا به همین واسطه تمامی پیامها از آغاز سال نو رنگ و بوی مرگ و غم بگیرد.
مورد عجیب مرتضی پاشایی
موج بزرگ بعدی که با شبکههای موبایلی به وجود آمد باز هم حکایت بیماری و مرگ بود و بزرگترین مراسم خاکسپاری را در تهران رقم زد. با بستری شدن مرتضی پاشایی در تهران آغاز شد؛ هر وضعیت او در بیمارستان و هر عکسی که از او و ملاقاتکنندههای مشهورش منتشر میشد به سرعت در وایبر و واتسآپ دست به دست میشد. صحبتهای دکتر پاشایی یکراست از بیمارستان از طریق همین شبکههای موبایل به مردم میرسید و کوچکترین تغییر وضعیت او دست به دست میشد. روزی که مرتضی پاشایی بر اثر ایست قبلی فوت کرد نیز پیش از اینکه اخبار تلویزیونی و رسانهها فرصت کنند مرگ او را پوشش دهند خبر از اینستاگرام رفقای او به وایبر و سایر شبکههای موبایلی رسید.
قرارها برای شرکت در تشییع جنازه او نیز از طریق وایبر گذاشته شد و جمعیت حاضر از در روز خاکسپاری بهقدری زیاد بود که نهتنها به علت ازدحام راههای شهری را مسدود و متروی تهران را بههم ریخته بود بلکه حتی باعث شد خاکسپاری چند ساعتی به تعویق بیفتد. حجم شرکتکنندگان در مراسم خاکسپاری پاشایی بهقدری غیر قابل باور و دور از انتظار بود که جامعهشناسان و روانشناسان بسیاری را به تحلیل وا داشت.
اما تلخترین لحظه زندگی پاشایی برای خانواده و دوستدارانش بازهم با سهلانگاری مسئولان بیمارستان به سرعت در همین شبکه دست به دست شد! کسی از لحظه احتضار پاشایی فیلم گرفته بود، فیلمی که به سرعت نور منتشر شد و باز وجه تلخ سرعت انتشار اطلاعات را در دنیای امروز به رخ کشید.
چالش سطل آب یخ
این کمپین از ابتدا یک حرکت نمادین در خارج از کشور بود برای جمعکردن مبالغی برای بیماران asl که برای اولینبار توسط علی کریمی به ایران رسید. هنوز چند روز نگذشته بود که تعداد بسیار زیادی از هنرمندان و ورزشکاران فیلمهایی از چالش سطل آب یخ خودشان را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتند و پس از آن از طریق شبکههای موبایلی دست به دست شد. این حرکت در ایران بهقدری تکرار شد که عده بسیاری آن را ناشی از جوگیر شدن ایرانیان دانستند و عدهای دیگر نقد کردند که اگر میخواهید کمک کنید بکنید این کارها برای چیست.
در شبکههای موبایلی نیز باز بازار شایعه داغ شد که تعداد زیادی از هنرمندان فقط فیلم پر میکنند اما کمکی نمیکنند! از سویی دیگر عدهای گفتند که اگر این کار در غرب صورت میگیرد برای این است که آنها مشکل کمبود آب ندارند و چرا ما باید در شرایطی که با بحران آب دست و پنجه نرم میکنیم این همه آب هدر دهیم برای ابراز همدردی، راههای دیگری هم وجود دارد. در بحبوحه این نقدها و جواب عدهای که از این چالش حمایت میکردند شبکههای موبایلی بیتوجه به بیماران asl و تمامی این نقدها و تمجیدها فیلمها را برای یکدیگر ارسال میکردند و بامزهترینش را انتخاب میکردند!
خطرات عبور از مرز حریم شخصی!
اما گستردهترین شوخیها و ردوبدل شدن اطلاعات اینترنتی در شرایطی اتفاق افتاد که سوژه قربانی رعایت نکردن حریم شخصی از طریق اتاق عمل یکی از بیمارستانهای تهران بود؛ زنی که برای عملی جراحی به یکی از بیمارستانهای تهران مراجعه کرده بود. فیلم به سرعت دست به دست شد؛ کسی احتمالا از تیم پزشکی در تمام مدت عمل فیلمبرداری کرد و این فیلم که روی اینترنت قرار گرفت به سرعت در شبکههای موبایلی دست به دست شد و جالب اینکه آن هنگام هیچکس به این فکر نمیکرد این مصداق بارز دخالت در حریم شخصی دیگران است که با اشتباه عجیب تیم پزشکی به بیرون از اتاق عمل درز پیدا کرد. تا مدتها شوخیهایی نامناسب با موضوع آن فیلم در این شبکهها بین مردم رد و بدل میشود تا جایی که روزی همین شبکهها این خبر را برای هم فرستادند؛ «شوخیهای شما با حریم خصوصی یک نفر جان او را گرفت؛ دختری که فیلم عملش منتشر شده بود خودش را کشت!» و افسوس که گاهی برای پشیمانی بسیار دیر میشود.
اسیدپاشی اصفهان، دامن زدن به وحشت
به فاصله بسیار کوتاهی پس از این جریان موج خبری بعد به راه افتاد؛ موجی که به شایعهپردازی هم رسید جریان اسفبار اسیدپاشیهای اصفهان بود. حتی گروههایی در وایبر تشکیل شده بود برای جدیدترین اطلاعرسانیها درمورد اخبار اسیدپاشی!
اوایل کسی خبر را باور نمیکرد، همه فکر میکردند مثل موارد مشابه اسیدپاشی پای شکست عشقی و انتقام در میان است. اما دنبالهدارشدن ماجرای اسیدپاشی ماجرا را جدیتر کرد. تعدادی از پیامهای وایبری به حدس و گمانههای مردم در مورد علت اسیدپاشی بود حرفهایی که همواره از طریق نیروی انتظامی و رسانههای رسمی تکذیب شد. در جریان اسیدپاشی کار گروههای موبایلی به جایی رسیده بود که اعلام میکردند اسیدپاشان بناست در فلان خیابان اسیدپاشی کنند. متاسفانه این اخبار در شرایطی در گروههای وایبری بدون هیچ سند، مدرک و فکری رد و بدل میشد که عدهای از هموطنان اصفهانی به سبب همین خبرهای بیاساس جرأت نداشتند برای خریدن کوچکترین چیزی از منزل خارج نشوند.
گردوغبار خوزستان
آخرین موج بزرگ رد و بدل شدن اخبار از طریق شبکههای موبایلی در سال جاری برمیگردد به آلودگی بیسابقه هوا در غرب و جنوب غرب کشور. تمامی عکسها و اخبار از طریق همین شبکهها بارگذاری میشد و دست به دست میچرخید.
تمام ماجرا با اشتراک گذاشتن عکس دوستان اهوازی از حیاط خانهشان بود که نشان میداد گرد و غبار بهقدری غلیظ است فردی که در عکس ایستاده به وضوح دیده نمیشود. رنگ عکس مانند عکسهای قدیمی قهوهای است! رفتهرفته و با آمدن خبرهای بیشتر و انتشار عکسها بیشتر خبرها در این مورد در گروهها گذاشته شد و اینبار هم این گروهها مخاطبان بیشتری به نسبت جراید رسمی داشت.
شوخی با همه چیز!
امسال اما علاوه بر اخبار مهم و جدی رخ داده در کشور، وایبر و برنامههای مشابهش جایگاه رد و بدل شدن شوخیهای متعددی نیز بودند که برخی متاسفانه اهانت به عدهای بهشمار میرفت و حتی در اخبار تلویزیون و رسانههای مکتوب نیز به آن پرداخته شد. این شوخیها از سیاسیون مهم کشور شروع میشد و به گزارشهای جواد خیابانی میرسید. شبکههای اجتماعی و موبایلی گرچه گاهی به سبب بیواسطه رسیدن اخبار و سرعت انتشار مفیدند اما در اغلب موارد به شایعات متعدد آلوده میشوند و از آنجا که فضای رسمی ندارد تا کسی بر آن نظارت داشته باشد گاهی فاجعههایی به بار میآورد که نهتنها حریم خصوصی افراد را میشکند و یا طی جوکهایی به قومیت گروهی اهانت میکند بلکه خسارتهایی جبرانناپذیر پدید میآورد.
نیاز مبرم به فرهنگ استفاده از تکنولوژی
ورود تکنولوژی نیاز مبرمی به فرهنگسازی دارد؛ فرهنگی که اگر صحیح نباشد و نهادینه نشود تبعات منفی آن تکنولوژی را بیشتر از تبعات مثبتش میکند. درحالی که هنوز فرهنگ صحیح استفاده از این تکنولوژی در میان مردم جا نیفتاده است شبکههای موبایلی بهقدری رواج یافته و بخش مهمی از زندگی جوانان را تشکیل داده که حتی رستورانها و کافیشاپها برای جلب مشتری بهجای تبلیغ کیفیت آنچه ارائه میدهند سر در مغازههایشان مینویسند "WiFi" دارد! جوانان حالا ترجیح میدهند حتی هنگام صرف غذا با خانوادهشان در رستوران یا یک نوشیدنی با دوستشان در یک تریا از جدیدترین پیامهایی که برایشان میرسد با خبر شوند و دائما وایبر، واتسآپ و لاین خود را چک کنند که مبادا خبری دیرتر به دستشان برسد یا جوکی را دیرتر بخوانند. شاید این عجیبترین تصویر دنیا باشد؛ تصویر دو دوست که برای ملاقات هم به کافیشاپ آمدهاند اما هرکدام سرشان در موبایل خودشان است و اگر هم چیزی نظرشان را جلب کند بهجای اینکه حرفش را بزنند برای هم "pm" میکنند!
سطحیشدن ثمره شبکههای موبایلی
این روزها کمتر کسی به روزنامهها، مجلات و سایتها سر میزند و همه اخبار از این طریق منتقل میشوند، این درحالی است که به سبب فضای کم یا خارج از حوصله بودن مخاطبی که پیام را دریافت میکند؛ دریافت اخبار و اطلاعات سطحی میشود دیگر کمتر کسی حوصله میکنند تحلیلهای مختلف پیرامون یک موضوع خاص را بخواند و متنهای طولانی ارسال شده گرچه "Seen" میخورند اما در واقع خوانده نمیشود. اکثر پیامهای وایبری پیامهایی کوتاه است که غالبا نمیتواند خبر را بهدرستی منتقل کند و همین باعث کجفهمی مخاطب و ایجاد شایعه میشود شایعهای که از طریق همین شبکهها اینقدر دست به دست میشود که خودش تبدیل به یک بحران میشود. شاید پدیده انتقال اطلاعات از طریق موبایل، مخابره رویدادها را تسریع بخشیده باشد اما قطعا مخاطب را سطحی کرده به انضمام اینکه بسیار از خبرهایی که کپی شده و ارسال میشوند سندیت صحیحی ندارد و همین موجب میشود کار خبررسانی صحیح با اختلالی جدی مواجه باشد.