به گزارش نما به نقل از ایران آنلاین /چند شب قبل مرد میانسالی با پلیس 110 تماس گرفت و درحالی که به آرامی حرف میزد درخواست کمک فوری کرد. او گفت: همین الان مردی مسلح که خود را پلیس معرفی کرده درخیابان سدراهش شده اما کارت شناسایی ندارد.ضمن اینکه دستبند، شوکر و چاقونیزدارد.
به دنبال این تماس بلافاصله دوتیم از مأموران کلانتری 133 شهرزیبا راهی محل مورد نظر شدند.
باتوجه به اینکه مأمور قلابی مسلح بود، مأموران در دو طرف کوچه مستقر شده و در عملیات ویژه غافلگیرانه دستگیرش کردند. مرد میانسال که موضوع را به پلیس اعلام کرده بود پس از دستگیری مأمور قلابی گفت: لحظاتی قبل از محل کارم به خانه رسیدم.اما همین که خواستم در پارکینگ را باز کنم مرد جوانی درحالی که سوار بر خودروی پژو مشکی بود سد راهم شد ودرحالی که خود را پلیس معرفی می کرد از من خواست مدارک ماشین را به او بدهم.بعد هم خواست ماشین را بازرسی کند.بعد هم برای اینکه حرفش را تأیید کند کتش را کنار زد و اسلحه و دستبندی که به کمرش بسته بود را نشانم داد. با دیدن اسلحه و دستبند بازهم مطمئن نشدم که او پلیس است به همین دلیل کارت شناساییاش را خواستم اما او گفت که کارت همراه ندارد. بعد هم تهدید کرد اگر همکاری نکنم خودروام را به پارکینگ منتقل میکند. من هم به بهانه برداشتن مدارک ازداخل داشبورد، خودم را به داخل خودرو رساندم.اما درفرصتی مناسب خیلی آرام وسریع موضوع را به پلیس 110اطلاع دادم.
مأموران در بازرسی از خودروی پژو سه چاقو، لباس نیروی انتظامی و تابلو ایست پلیس پیدا کردند. بدین ترتیب عرفان پس ازبازداشت به شعبه 5 دادسرای ویژه سرقت منتقل شد.او زمانی که در مقابل بازپرس «علی وسیله ایردموسی» ایستاد به سرقت مسلحانه اعتراف کرد.
متهم جوان برای تحقیقات بیشتر درخصوص جرایم احتمالیاش در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
دوست داشتم برای خودم کسی باشم
متهم 38 ساله در گفتوگو با خبرنگار«ایران» جزئیات سرقت و انگیزهاش را تشریح کرد.
تا به حال چند سرقت به این صورت انجام دادهای؟
نخستین بارم بود، ضمن اینکه نمیخواستم سرقت کنم، میخواستم اخاذی کنم.
اما در تحقیقات مشخص شده که شبهای قبل از دستگیریات فردی با مشخصات تو با همین شیوه چندین سرقت سریالی انجام داده است؟
متهم باشنیدن این حرف سکوت میکند.
چرا میخواستی اخاذی کنی؟
از دست راننده عصبی بودم و میخواستم حالش را بگیرم.
چرا؟ مگراو را از قبل میشناختی؟
نه، اما کاری کرد که عصبانی شدم.چون که در بزرگراه باکری در حال رانندگی بودم که با سرعت زیاد از کنارم رد شد وضربهای به آیینه ماشینم زد.بعد هم بدون توجه به کار زشتی که کرده به راهش ادامه داد.به همین خاطر از دستش عصبانی شدم و تصمیم گرفتم حالش را جا بیاورم که دستگیر شدم. وگرنه قصد من سرقت نبود.
اسلحه را از کجا آوردی؟
مدتی قبل در یک سایت اینترنتی اسلحه و دستبند را خریدم.!
چرا؟
همیشه دلم میخواست پلیس شوم اما هیچ وقت به آرزویم نرسیدم. از نظر من پلیس شغل با کلاس و قابل احترامی است و تنها شغلی که میتوانست به حقارتهای دوران کودکیام پاسخ دهد. دوست داشتم برای خودم کسی بشوم و همه چیز در این شغل برای من خلاصه میشد. برای همین لباس و دستبند و اسلحه خریداری کردم.
سابقه داری؟
یکبار، البته جرمی مرتکب نشده بودم.فقط به خاطر رفیقام شدم سابقه دار.
چطور؟
سال 79 یا 80 بود، در یک شرکت خدماتی کار میکردم. با دوستم راهی خانه شدیم و او در خیابان مقداری مواد خرید. از شانس بد ما همان موقع پلیس به ما شک کرد و دوستم گفت من زن و بچه دارم و اگر پلیس مرا با مواد بگیرد، برای آنها مشکل پیش میآید. من هم به خاطر دوستم مواد را به گردن گرفتم و به پرداخت جریمه نقدی و شلاق محکوم شدم.
تحصیلاتت چقدر است؟
فوق لیسانس دارم.
چرا با مدرکت کار نمیکنی؟
چون عاشق شغل پلیسی بودم هیچ کار دیگری را نمیتوانستم انجام دهم.