به گزارش نما، کیهان در ویژه های خود نوشت: مسعود نیلی عضو تیم اقتصادی روحانی بود که به عنوان مشاور اقتصادی و سپس دستیار اقتصادی رئیسجمهور معرفی شد و سپس جایگزین محمدعلی نجفی به عنوان دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت شد. او در دولتهای هاشمی و خاتمی هم سالها معاون رئیس سازمان برنامه و بودجه بود.
از فردی با این سوابق مدیریتی قبل از هر چیز انتظار میرود که درباره عملکرد اقتصادی خود در این دوره مدید و آثار و نتایج آن سخن بگوید و احیاناً درباره سوءعملکرد طیف متبوع خود عذرخواهی کند. اما نیلی اخیراً ضمن مطلبی طولانی در روزنامه دنیای اقتصاد، حل مشکلات اقتصادی را به سیاست خارجی گره زد، بیآنکه حتی یک سطر درباره برنامه و راهبرد اقتصادی برای برونرفت از شرایط موجود سخن بگوید.
نیلی مینویسد: ما بیش از هر چیز دیگر نیازمند استراتژی خروج از وضعیت فعلی هستیم و این اشتباه راهبردی خواهد بود اگر فکر کنیم مثلا با برگشت آمریکا به برجام و برداشته شدن محدودیتها ما در مسیر توسعه و سرمایهگذاری بخش خصوصی و تعامل با دنیا حرکت خواهیم کرد. به اعتقاد بنده مشکل اصلی و اول، خودمان هستیم. این تصور اشتباه است که خروج از شرایط حاضر در اختیار ما نیست و در اختیار بیرون از مرزهای ما است. به نظر من اگر مشکل تحریمهای خارجی هم برطرف شود، کماکان مسائل و مشکلات کشور پابرجا خواهد بود.
وی با تزریق آرزواندیشی مخالف واقعیات مینویسد: یک لحظه تصور کنید که فردا از خواب بیدار شویم و ببینیم آمریکا اعلام کرده که تصمیم گرفته مجددا به برجام بپیوندد.
آیا ما از این تصمیم استقبال میکنیم و به سمت بهرهگیری از فرصتهای جهانی حرکت میکنیم یا خواهیم گفت که او میخواهد ما را گول بزند و ما باید همچنان خودمان را در شرایط سخت نگه داریم؟ اساسا: آیا ما میدانیم قرار است چطور با دنیا کار کنیم؟ آیا مفهوم دیپلماسی معطوف به رشد و رونق اقتصادی در کشور ما تعریف شده است؟ آیا ما میخواهیم یک بازیگر فعال اما منتقد نظام جهانی باشیم یا آنکه تعامل با جهان را مشروط به تغییر بنیادی کل مناسبات حاکم بر آن میدانیم؟ آیا تعامل با دنیا به معنی تسلیم در برابر نظام جهانی است؟ آیا فقر و استقلال در یک طرف و رفاه و تسلیم در طرف دیگر واقع شدهاند؟
این نوشته سیاستزده و مغالطهآمیز در حالی است که امثال آقای نیلی باید توضیح دهند: اولا چرا با پنج سال تاخیر از این حرفها میزنند و همان سال 94 نگفتند که مشکل با برجام حل نخواهد شد؟ آقای نیلی نمیشنید که برخی مسئولان ارشد دولت همه چیز را از آب خوردن تا آلودگی هوا و اشتغال و رکود را به توافق هستهای گره میزنند و قول میدهند در روز اجرای توافق همه تحریمها برداشته شود یا ظرف 100 روز تحول اقتصادی رقم بخورد و برآیند این مسیر به بینیاز کردن مردم از پول یارانه ختم شود! آقای نیلی چرا آن روز، دعاوی اخیر را تکرار نمیکرد هیچ، بلکه وعده میداد که برجام سال 96-97 به بار مینشیند؟!
ثانیاً موقعیت ویژه و خطیر فعلی با نسخهپیچی همانندهای آقای نیلی در تصمیمسازی و تصمیمگیری پیچیدند بنابراین متهمان این نسخه مسموم نمیتوانند جای پاسخگویی، شاکی باشند یا نسخه سمّیتر دیگری را تجویز کنند.
ثالثاً، این هم از آن حرفهاست که متهم یک تقصیر بزرگ، به مخاطب بگوید واقعیتهای کلاهبرداری و عهدشکنی غرب را ببینید و عوضش چشمتان را ببندید و تصور کنید که آمریکا به تعهداتش برگشته است! بعدش هم طرف داخلی را با همین تصویرسازی موهوم متهم کند که نمیخواهد صداقت آمریکا در بازگشت به برجام را بپذیرد!
رابعاً، سوالاتی که آقای نیلی پیش کشیده، تاریخگذشته است. این دعاوی همان سال 92 مطرح شد یا باید مطرح میشد. طیف متبوع آقای نیلی هشدارها را نشنیدند که آمریکا دنبال فریب دادن و گول زدن است. آنها به عمد، آمریکا را جای همه دنیا جا زدند و مدعی شدند نظام تکلیفش برای کار و تعامل با دنیا معلوم نیست و با همین فضاسازی، توافقی سرتاپا خسارت را به کشور و نظام تحمیل کردند؛ پس از آن هم دیپلماسی اقتصادی به مدت 5 سال تعطیل بود و تمام دیپلماسی، به انفعال در برابر آمریکا و دولتهای اروپایی محدود شده بود؛ تا جایی که مثلا در چین، به مدت 5 ماه سفیر نداشتیم، یا سفیر ما در تایلند دنبال جذب صادرات لوازم آرایش آن کشور به ایران بود، یا سفیر ما در سئول به جای آنکه از اعتراض رئیس بانک مرکزی به بدعهدی کرهایها حمایت کند، میگفت این موضع دولت نیست.
خامساً، نظام کجا تعامل با دنیا را مشروط به تغییر بنیادی کل مناسبات حاکم بر آن کرده یا تعامل با دنیا را تسلیم در برابر نظام جهانی تلقی نموده است؟ دست بر قضا این طیف متبوع آقای نیلی هستند که شرط تعامل با دنیا را تسلیم در برابر نظام جهانی آمریکایی (کدخدا) انگاشتند اما بیشترین تحقیرها را هم در حد دیپورت شدن نامزد دولت برای نمایندگی ایران در سازمان ملل و ندادن بنزین به هواپیمای وزیر خارجه در آلمان متحمل شدند.
و بالاخره اینکه طیف غربگرا متاسفانه مقدمه رفاه را تسلیم و انفعال قرار داد اما در ازای امتیازات نقد، جز وعده نسیه نگرفت و از سطح رفاه عمومی کاست.