به گزارش نما، در ادامه یادداشت آمده است: نخست به این خاطر که چهرههای موجه، مستقل و معتبری چون دکتر حسین راغفر نیز که معمولا در کمتر برنامه تلویزیونی دعوت یا حاضر میشوند به این برنامه آمده بودند. دوم به این سبب که نمایندهای نیز از جانب دولت حضور یافته بود. هر چند که تصریح میکرد دولت هنوز به جمعبندی خاصی نرسیده و او تنها برآورد نظرات را بیان میکند.
البته از ابتدا حدس زده میشد که یکی از اهداف این برنامه در دولت حسن روحانی به چالش کشیدن اعضای دولت است. هر چند که حاصل این مناظره هم سویی اکثر قریب به اتفاق بینندگان با موضوع برنامه و مطلوب دولت (کاهش شمار یارانه نقدی بگیران) بود.
ماجرا از این قرار است که دولت اعلام کرده با کسری بودجه روبهروست و قادر به ادامه پرداخت یارانه نقدی با این روش نیست. اگر اسکناس چاپ کند به تورم دامن زده و اگر بخواهد با افزایش بیشتر قیمتها- فاز دوم – کسب درآمد کند باز هم دود تورم به چشم همان یارانهبگیران میرود و عملا نقض غرض است. عجالتا راهحل دولت حذف سه دهک پردرآمد با جمعیت حداقل ۱۰ میلیون نفری است. هر چند هنوز مکانیسم شناسایی روشن نیست و نگرانی نسبت به تبعات احتمالی اجتماعی و سیاسی هم چنان باقی است.
خوانندگان این یادداشت یا برنامه را دیدهاند یا میتوانند نظرات کارشناسان خصوصا دوئل دکتر جمشید پژویان- دکتر حسین راغفر را مطالعه کنند و این گفتار قصد تکرار آن را ندارد اما به نظر میرسید هم جای یک نفر خالی بود و هم جای چند بحث خاص.
آن که جایش خالی بود دکتر محسن رنانی است که پیش و بیش از همه گفته بود این بار، کج است و به مقصد نمیرسد و به رغم ظاهر اقتصادی بیشتر یک پروژه سیاسی است و عمق فاجعه را فراتر از این میداند که با حذف دو سه دهک اصلاح شود. نه تنها جای او خالی بود که در نقل قولها هم اشارهای به دیدگاههای متنوع او نشد. حال آن که به گواه مقالات متعدد وضعیت کنونی خصوصا افزایش نرخ تورم به سبب رشد نقدینگی و تبخیر یارانه نقدی روی دیگ تورم را به صراحت پیش بینی کرده و هشدار داده بود. اما چند نکته دیگر:
-با فرض حذف ۱۰ میلیون نفر تنها ۵ هزار و ۴۶۰ میلیارد تومان از کسری بودجه دولت جبران میشود. حال آن کسری بودجه تا ۱۰ برابر این عدد اعلام شده است. کارشناسان اقتصادی بهترین راه مقابله با کسری بودجه را انضباط مالی و واقعیسازی آمارها میدانند. با این وصف و با فرض حذف ۱۰ میلیون نفر میتوان گفت «کی میدهد کفاف این باده به مستی ما؟»
اقتصاد ایران چنان مبتلاست که رفع مستی آن به برنامهای فراتر نیاز دارد. برنامهای که قطعا باید مبتنی بر انضباط مالی و کاهش ریخت و پاشهای دولتی باشد.
- آیا دولت میخواهد پس از حذف یارانه پردرآمدها همچنان به سازمانهای کمخاصیت و بیخاصیت دولتی یارانه بپردازد؟ پولی که به بسیاری از شرکتهای زیانده دولتی پرداخت میشود همان یارانهای است که دولت با عنوان «بودجه» میپردازد. به عبارت دیگر مشکل دولت و بودجه عمومی یارانه ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی نیست. بلکه یارانههایی است که به انواع سازمانها و شرکتها داده میشود.
تنها یک کشور را در دنیا پیدا کنید که دستگاه رادیو و تلویزیون آن تا این اندازه عریض و طویل باشد. تنها یک کشور دیگر را معرفی کنید که دستگاه رسمی ورزش آن دو باشگاه رقیب ورزشی را مدیریت و مالکیت کند. کجای دنیا این همه خبرگزاری دولتی و شبه دولتی با بودجه عمومی به تولید خبر به صورت رایگان اشتغال دارند؟
کجای دنیا نهاد ستادی دولت آن ( نهاد ریاستجمهوری یا نهاد نخستوزیری) این همه کارمند دارد که غالبا در هر دولت بر اساس رابطه وارد شدهاند و بعد ماندهاند؟ این یک ادعا نیست. حاصل مطالعات دو ساله مرکز مطالعات مدیریت ایران است که نشان میدهد نهاد نخستوزیری بریتانیا با ۳۰۰ نفر اداره میشود و در ایران با هزاران نفر!
یارانه را نیروهای غیر متخصص اما مدعی میبلعند که با رابطه در دستگاههای اداری جا خوش کردهاند نه آن کارمند و کارشناس متخصص که نان از عمل و دانش خود میخورد و اکنون به خاطر این ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان، متهم کسری بودجه معرفی میشود!
این همه بنیاد غیرمولد با ظاهر فرهنگی چرا باید از بودجههای کلان برخوردار باشند؟ آیا قابل تامل نیست که نهادهای نظامی و شبه نظامی بانک تاسیس کردهاند و اصناف هنوز بانک ندارند؟
-هنگام بررسی بودجه در مجلس نمایندگان انواع و اقسام سازمانها میآیند و طلب بودجه بیشتر میکنند و میگویند چون سال قبل فلان میلیارد میگرفتهاند برای سال بعد ۴۰ درصد بیشتر میخواهند چون نرخ تورم این قدر شده یا به هر بهانه و توجیه دیگر. حال آن که باید به بسیاری از آنها گفت از ابتدا بلاوجه میگرفتهای! حالا اگر بودجه میخواهید اول طرح بیاورید بعد پول بگیرید آن هم نه یک باره که مرحله به مرحله. نه این که بودجه بگیرید و مطابق آن طرح و پروژه بسازید! از این منظر وقت آن رسیده که بودجهریزی بر مبنای صفر در دستور قرار گیرد. به این معنی که فرض را بر این قرار دهند که این سازمان تازه تاسیس شده نه این که چون پار و پیرار فلان میزان میگرفته امسال باید بیشتر بگیرد. ابتدا صفر کنند بعد ببینند چه پولهایی که بیثمر هزینه میشود. درباره همین سازمان صدا و سیما گفته میشود که بیشترین مرخصی به کارمندان آن در ایام نوروز اعطا میشود و بالاترین بیننده و بازدهی را در همین نوروز دارد! چه کسی گفته که تهیه کننده برنامه تلویزیونی باید به اندازه یک جراح درآمد داشته باشد؟ چرا تلویزیون این همه ریخت و پاش میکند؟ هم بودجه کلان میگیرد هم انواع آگهیها را پخش میکند؟
صریح این که دولت باید ابتدا از یارانه دولتیها بکاهد بعد سراغ مردم برود. مشکل کسری بودجه با این ۶ هزار میلیارد تومان حل نمیشود. ۲۰ میلیون نفر را هم حذف کنند باز می شود ۱۲ هزار میلیارد تومان. راهحل در عین پیچیده بودن ساده است: اولا دولت باید کوچک، چابک و کارآمد شود. ثانیا همه بر سر اولین معضل اقتصاد به توافق برسند. اگر تورم است هیچ توجیهی برای ادامه پمپاژ نقدینگی باقی نمیماند. اگر اشتغال است پرداخت به نیروی مازاد را این گونه توجیه کنند. اگر یارانه به مفهوم علامت نادرست به اقتصاد است حذف کنند تا سرمایهگذار بداند چقدر دست او را میگیرد. ما میخواهیم دُرّی داشته باشیم که هم لغزان باشد هم ارزان و هم لرزان. اما نمیشود. به خدا نمیشود!
در واقع این دولتیها و شبه دولتیها هستند که به نام بودجه یارانه نقدی میگیرند. یارانه نقدی واقعی این است نه این شندرغازی که به لطف سیاستهای دولت گذشته دو سوم ارزش خود را هم از دست داده است. آری! یارانه نقدی را قطع کنید؛ اما یارانه نقدی دستگاههای کرخت و زیانده دولتی را. همان یارانهای که با عنوان پرطمطراق بودجه دریافت میکنند. در این حالت نه مدارس کاسه به دست طلب شهریه میکنند و نه بیماری پشت درهای بیمارستان میماند و نه کتابخوانی ناگزیر از تامین کتاب به قیمت گزاف خواهد شد.
یارانه بگیر واقعی دستگاههای دولتی و شبهدولتیاند که شهروندان را از امکان پارک خودرو مقابل خانهشان نیز گاه محروم میکنند و به خود حق میدهند معبر عمومی را نیز اشغال کنند. بسیاری از این دستگاههای بیهنر و موازی تولید اشتغال کردهاند اما برای خودشان و فرزندانشان و تنها هنرشان این است که اکسیژن هوا را میمکند. بودجه اینها را قطع کنید. آن گاه خواهید دید که مشکل کسری بودجه چگونه حل خواهد شد