به گزارش نما ، گزیده ای از فرمایشات مقام معظم رهبری بهمناسبت سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملى و مدیریت جهادى» به شرح ذیل است:
لزوم هدایت فرهنگى جامعه و توجه به فرهنگ عمومى آن
نمىشود مسؤولین کشور، مسؤولیتى احساس نکنند در زمینه هدایت فرهنگى جامعه. دولت و مسؤولان موظفاند که توجه کنند به جریان عمومى فرهنگ جامعه؛ ببینند کجا داریم مىرویم، چه دارد اتفاق مىافتد، چه چیزى در انتظار ما است.(19/9/1392)
لزوم نظارت مسؤولان بر فرهنگ از طریق رفع مزاحمها
یکى از وظایف نظارتى و مراقبتى دستگاه حکومت این است که متوجه مزاحمها باشد. شما فرض کنید در فرهنگ عمومى، یک عامل و یک آسیب مهمى به نام طلاق مثلاً وجود دارد. حالا اگر چنانچه فرض کنیم در مجموعه کشور یک تبلیغاتى شروع بشود که بنیان خانواده را سست مىکند و به طلاق می نجامد، شما مجبورید جلوى این را بگیرید، یعنى اگر چنانچه مىخواهید طلاق در جامعه رواج پیدا نکند، بایستى به این معنا توجه بکنید، یعنى باید جلوى این چیزى که بهطور طبیعى مردم را، جوان را، دختر را، پسر را مىکشاند به بى میلى به خانواده و بىاعتنایى به کانون خانواده و بىاعتنایى به همسر، بگیرید؛ قهراً معارضه وجود دارد، مزاحمت وجود دارد.(19/9/1392)
عدم تنافى رفع مزاحمات فرهنگى با پرورش مطلوبات
اگر چنانچه مزاحماتى وجود دارد، آنها را برطرف کنند؛ جلوى موانع را، عناصر مخرب را، عناصر مفسد را بگیرند. ما اگر چنانچه به یک باغبان و بوستانبان ماهر و زبده مىگوییم که علفهرزهاى این باغ را جمع کن، معناى آن این نیست که از رشد گلهاى این باغ مىخواهیم جلوگیرى کنیم یا به آنها دستور بدهیم؛ نه، شما اجازه بدهید گلهاى معطر و خوشبو طبق طبیعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده کنند، از نور خورشید استفاده کنند، رشد کنند، اما در کنار آنها علفهرزها را هم اجازه ندهید که رشد کنند؛ اگر این بود، مانع رشد آنها مىشود. اینکه ما گاهى با بعضى از پدیدههاى فرهنگى بجد مخالفت مىکنیم و انتظار مىبریم از مسؤولان کشور - چه مسؤولان فرهنگى، چه غیر فرهنگى - و از این شورا که جلوى آن را بگیرند، بهخاطر این است، یعنى معارضه با مزاحمات فرهنگى هیچ منافاتى ندارد با رشددادن و آزادگذاشتن و پرورشدادن مطلوبات فرهنگى.(19/9/1392)
انگ «دین و فرهنگ دولتى» توسط برخى مطبوعات
مىبینیم در بعضى از مطبوعات، نوشتهها، گفتهها، بعضىها با عنوان(کردن) دین دولتى و فرهنگ دولتى مىخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و بهاصطلاح یک اَنگ غلطى و مخالفتى به آن بزنند که آقا، اینها مىخواهند دین را دولتى کنند، فرهنگ را دولتى کنند! این حرفها یعنى چه؟ دولت دینى با دین دولتى هیچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است، دین دولتى یعنى دین مردمى؛ همان دینى که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد. دولت، وظیفه براى ترویجِ بیشتر (دین) دارد. هر کسى هر توانى که دارد، باید خرج کند؛ یک روحانى باید توانش را خرج کند؛ یک دانشگاهى باید توان خودش را صرف کند؛ یک انسانى که داراى یک منبرى است، داراى یک حوزه نفوذى است در تأثیرگذارى روى مردم، باید توان خودش را خرج کند. از همهى اینها پرتوانتر هم دستگاه حکومت یک کشور است؛ طبعاً باید توان خودش را صرف کند در راه ترویج فضائل و جلوگیرى از آنچه مزاحم رشد فضائل است. پس بنابراین فرهنگ جامعه متولى مىخواهد، مثل اقتصاد.(19/9/1392)
عدم تنافى ورود حکومت به فرهنگ با فعالیت مردم
ورود دستگاه حکومت به مسأله فرهنگ بهمعناى سلب فعالیت مردم نیست. فرهنگ به مردم متکى است؛ این همه مجالس عزادارى، این همه مجالس سخنرانى، این همه انجمنهاى ادبى، این همه انجمنهاى علمى، اینها را اصلاً کِى دولتها مىتوانند بهوجود بیاورند؟ کجا ممکن است؟ این همه نمازهاى جماعت، این همه کارهاى گوناگون فرهنگى که در سطح کشور انجام مىگیرد، اگر فرض کنیم دولتها بخواهند هم این کارها را انجام بدهند، نمىتوانند انجام بدهند؛ کار مردم است، اما این موجب نمىشود که اگر شما یکجا دیدید که فرض بفرمایید یک حرکتى دارد در همین کارهاى مردمى انجام مىگیرد که داراى آسیب اجتماعى است، داخل نشوید و بگویید من دخالت نمىکنم؛ نه، اینجا لازم است دخالت بشود، هدایت بشود، کار بشود.(19/9/1392)