به گزارش نما به نقل از فرهیختگان، این دختر با همدستی دوستش نقشه سرقت میلیونی از گاوصندوق پدر پولدارش را کشید تا به صورت قاچاقی به استرالیا برود.
این درحالی بود که دختر ناخلف تصور میکرد پدرش به خاطر معامله سنگینی که انجام داده بود پول زیادی در گاوصندوقش داشته باشد، اما وقتی گاوصندوق را خالی از پول نقد دید، امضای پدرش را پای یکی از برگههای چک جعل کرد و توانست 90 میلیون تومان از حساب او برداشت کند.
گزارش یک جعل
چندی پیش مرد میانسالی به دادسرای شمیرانات مراجعه کرد و در شکایتی به بازپرس گفت: من تاجر و بازاری هستم. امروز متوجه شدم که شخصی با جعل امضای من 90 میلیون تومان پول از حسابم برداشت کرده است، بنابراین تقاضای پیگیری ماجرا را دارم.
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش برای شناسایی دزد 90 میلیون تومانی آغاز شد.
کارآگاهان در نخستین شاخه از تحقیقات خود به بررسی دوربین مداربسته بانک پرداختند و موفق به شناسایی چهره متهمی شدند که از حساب مالباخته پول برداشت کرده بودند.
با حضور مالباخته در دادسرا و مشاهده فیلم از سوی او مشخص شد که این سرقت 90 میلیون تومانی از سوی دختر مالباخته صورت گرفته است. مالباخته که باور نمیکرد دخترش دزد پولهایش باشد از او شکایت کرد.
این دختر نیز خیلی زود با شکایت پدرش دستگیر شد و به شعبه سوم دادسرای شمیرانات انتقال یافت تا تحت بازجوییهای فنی و پلیسی قرار بگیرد.
متهم در اعترافات خود به بازپرس گفت: میخواستم با چند نفر از دوستانم به خارج از کشور بروم اما پول نداشتم. در واقع با چند تا از دوستانم قرار گذاشته بودیم که قاچاقی به استرالیا برویم. برای همین به پول نیاز داشتم و باید پول جور میکردم. این شد که تصمیم گرفتم با همدستی یکی از دوستانم که او هم برای رفتن به پول نیاز داشت، از پدرم دزدی کنم. درواقع من دزدی نکردم فقط حقم را از پدرم گرفتم. من دختر او بودم و بالاخره از همه ثروتش ارث و میراثی هم به من میرسید.
با اعترافات این دختر جوان، پسر جوانی که همدست او بود هم در حالی که قصد خروج از کشور را داشت بلافاصله پیش از خروج از کشور دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد. پس از اعتراف آنها متهمان تحویل مقام قضایی شدند و تحقیقات تکمیلی در این خصوص همچنان ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چند سال داری؟
19 سال.
چرا دست به سرقت از پدرت زدی؟
میخواستم از بلاتکلیفی خلاص شوم و به استرالیا بروم.
چرا؟
پدرم بازاری و میلیاردر بود. اما از وقتی که پای نامادریام به زندگیمان باز شد مشکلاتمان چند برابر شد. نامادریام مرتب باعث جنگ و دعوا در خانه ما میشد. همیشه فتنهگری میکرد و پدرم را به جانم میانداخت. دیگر از دستش خسته شده بودم، زندگی را برایم جهنم کرده بود. با حقهبازی داشت همه پولها و خانههای پدرم را یکییکی از چنگش درمیآورد. میخواستم از این زندگی جهنمی خلاص شوم و برای خودم راحت زندگی کنم. برای همین تصمیم گرفتم به خارج از کشور بروم اما پدرم به من پول نمیداد، او تمام پولهایش را خرج نامادریام میکرد. در واقع تمام حساب و کتاب خانه و پولهای ما دست نامادریام بود و او هم هیچ وقت اجازه نمیداد پدرم برای من پولی خرج کند. همیشه میگفت دخترت هنوز بچه است و نباید پول در دستش باشد. پدرم هم هرچه او میگفت گوش میکرد. من هم با دوستانم قرار گذاشتم به قاچاقچی انسان پول بدهیم که کارمان را جور کند و به اندونزی برویم. بعد از آن با لنج به صورت قاچاقی به استرالیا برویم.
دوستانت هم در این دزدی همدستت بودند؟
آنها فقط گفته بودند که اگر بتوانم پول جور کنم میتوانم با آنها بروم. ما یک اکیپ پنج نفری بودیم که با هم قرار گذاشته بودیم قاچاقی به استرالیا برویم. اما من یک همدست داشتم؛ یکی از دوستانم که تازه با او آشنا شده بودم. او هم به اکیپ ما اضافه شده بود و میخواست به استرالیا بیاید. مسعود وقتی فهمید که برای رفتن هیچ پولی ندارم چون میدانست که پدرم خیلی پولدار است به من پیشنهاد دزدی از گاوصندوق پدرم را داد. او در جریان همه زندگی من بود و میدانست که من چقدر به خاطر نامادریام و رفتارهای پدرم در فشار هستم برای همین گفت با این دزدی هم میتوانم پول رفتنم را جور کنم و هم حقم را از پدرم بگیرم، قبل از اینکه تمام ثروتش را به نامادریام بدهد. من هم که چارهای نداشتم دیدم پیشنهاد خوبی است و نقشه این دزدی را کشیدم.
از روز سرقت بگو؟
یک شب که پدرم و نامادریام به خانه یکی از دوستانشان رفته بودند، سراغ گاوصندوق پدرم رفتم. تصور میکردم به خاطر معامله سنگینی که او به تازگی انجام داده بود پول زیادی در گاوصندوقش داشته باشد اما وقتی در گاوصندوق را باز کردم در کمال ناباوری دیدم که به جز دسته چک و مقدار کمی تراول، هیچ پول دیگری در گاوصندوقش نیست. من هم که نمیخواستم بیخیال این موضوع بشوم و از طرفی هم فرصت زیادی نداشتم و باید هرچه زودتر برای رفتن پول به قاچاقچی انسان میدادم دسته چک پدرم را برداشتم و امضایش را جعل کردم و یک چک سفید امضا دزدیدم. بعد از آن مبلغ 90 میلیون تومان روی چک نوشتم و به بانک رفتم.
رمز گاوصندوق را از کجا میدانستی؟
پدرم برای یک ماموریت کاری به مسافرت رفته بود و نامادریام با گاوصندوق کار داشت. برای همین با پدرم تماس گرفت و گفت که رمز گاوصندوق را بگوید. پدرم هم گفت که برایش پیامک میکند. من هم بلافاصله وقتی این موضوع را فهمیدم در یک فرصت مناسب گوشی نامادریام را چک کردم و رمز گاوصندوق را برداشتم. آن روز هم به همراه مسعود به بانک رفتیم و با هم چک را نقد کردیم و 10 میلیون تومان از این 90 میلیون را به او دادم. من و مسعود فقط دوست معمولی بودیم و او هم جزء اکیپی که میخواستیم به استرالیا برویم بود. فقط کمی با او صمیمیتر از بقیه بودم ولی قصد ازدواج نداشتیم.
الان پشیمان نیستی؟
خیلی میترسم. نمیدانم پدرم از گناه من چشمپوشی میکند یا نه. فقط میخواهم من را ببخشد. من اشتباه کردم.