نسخه چاپی

یارانه ای كه خرج اعتیاد شد

عکس خبري -يارانه اي که خرج اعتياد شد

به دلیل فشاری كه اعتیاد بر من وارد می كرد و برای تهیه مواد به فكر سرقت از صندوق های صدقات افتادم كه هنگام سرقت آن ها توسط مأموران دستگیر شدم.

به گزارش نما؛ نوجوان 16 ساله اي که به جرم سرقت صندوق صدقات دستگير شده بود، در اتاق مشاوره کلانتري در حالي که قطره هاي اشک در گوشه چشمانش حلقه زده بود آرام آرام با خودش حرف مي زد.



او چگونگي گرفتار شدن در دام اعتياد و سرقت را بي توجهي پدر و مادرش به وضعيت فرزندان و گرايش آن ها به مواد مخدر عنوان کرد.



وي درباره معتاد شدنش مي گويد: در سن 9 سالگي، زماني که پدرم به ترياک اعتياد داشت من را براي خريد مواد مصرفي اش به خانه فروشنده مواد مخدر فرستاد و اين کار هميشگي من شد.



وقتي براي نخستين بار به اصرار پدرم مواد مخدر مصرف کردم تنم گرم شد و در مدرسه احساس هيجان داشتم. بعد از مدتي هر گاه براي خريد مواد مخدر پدرم مي رفتم مقداري از گوشه ترياک را براي خودم جدا و مخفيانه آن را مصرف مي کردم. 2 سال پي در پي در مدرسه مردود شدم و به همين علت پدرم مرا از ادامه تحصيل محروم کرد.



ابتدا براي يادگيري حرفه اي، نزد مرد ميانسالي که سنگ کار بود رفتم و توانستم خيلي خوب اين حرفه را ياد بگيرم ولي دوستان ناباب در محل کار و زندگي مان مواد مخدر استعمال مي کردند و من هم براي اين که از آنان کم نياورم همراه شان شدم، اما وقتي به خودم آمدم يک معتاد تمام عيار شده بودم.



حرف هاي بزرگ ترها که من را نصيحت مي کردند در مغزم فرو نمي رفت. صاحب کارم متوجه اعتيادم شد و من را اخراج کرد. هيچ منبع درآمدي نداشتم و مجبور شدم از راه جمع آوري ضايعات، هزينه اعتيادم را تأمين کنم. پدرم هم تمام يارانه اي که به حسابش واريز مي شد، همان روز با خريد مواد مخدر خرج مي کرد.باور نمي کردم که معتاد شده ام و فکر مي کردم، هر موقع بخواهم مي توانم آن را کنار بگذارم ولي افسوس که اين خيال پوچي بود و هر راهي را که براي ترک مواد انتخاب مي کردم سودي نداشت.



خانواده اي پر جمعيت هستيم که پدر و مادرم هر 2 اعتياد دارند. پدرم رابطه خوبي با فرزندانش ندارد و ما را در جامعه رها کرده است .هيچ وقت فردي نبود که از ما بپرسد چرا دير به خانه آمده ايم و چه خورده ايم. با آن که پدرم مي دانست من معتاد شده ام ولي به روي خودش نمي آورد. او به فکر مصرف مواد خودش بود و هرگز به آينده ما نمي انديشيد.با تکرار مصرف چنان به اين مواد لعنتي گرايش پيدا کردم که حتي براي لحظه اي قادر نيستم آن را کنار بگذارم. ديگر به هيچ چيز جز مواد فکر نمي کنم و گرفتار اين بلاي خانمان سوز شده ام.



بارها تصميم گرفته ام که ديگر از مواد استفاده نکنم و چند روزي هم ترک کردم اما وقتي در محيط خانه مي ديدم پدر و مادرم مواد مخدر مصرف مي کنند چگونه مي توانستم با نفسم مبارزه کنم؟ پس دوباره هوس کشيدن اين مواد لعنتي در سرم مي افتاد. به دليل فشاري که اعتياد بر من وارد مي کرد و براي تهيه مواد به فکر سرقت از صندوق هاي صدقات افتادم که هنگام سرقت آن ها توسط مأموران دستگير شدم.



خراسان

۱۳۹۲/۸/۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...